بانوی بهاری...
تو ای گل بهاری بانوی مهربانی
منم آن کاکتوس تنها جز تو ندارم هم زبانی
تو آهوی دشت امیدی سر شار از خدای
من مسافر کویرم دل خوشم به سرابی
تو از دیار جنگل من نقطه ی صفر مرزم
در باورم نشستی مسافت ها را شکستم
تو آرامشی از جنس ساحل دریای شهرت
من آشوبم و سرگردان در تاریکی اتاقی خلوت
تو امیدی،سوسوی نوری در پنجره ی خیالم
من با یاد توست که آرام میشود حالم
تو ای گل بهارم هم صحبت شبهای تنها وتارم
تو ای بانوی مهربانم غزال چشم خمارم
منم صیادی عاشق نگاهت را نگیر از نگاهم
تو بهترین هدیه خدای،فرشته ای،پاکی ،بی ریایی
کعبه ی عشقی چون گوشه ای از نگاه خدایی
منم زائری خسته راضیم به نگاهی
تو ای گل بهارم بانوی مهربانم همدم شبهای تارم
کبوتر قشنگم فقط توی فریدم
من در شهر خودم غریبم
تنها توی امیدم
تو ای گل بهاری بانوی مهربانی
منم آن کاکتوس تنها جز تو ندارم هم زبانی
تو آهوی دشت امیدی سر شار از خدای
من مسافر کویرم دل خوشم به سرابی
تو از دیار جنگل من نقطه ی صفر مرزم
در باورم نشستی مسافت ها را شکستم
تو آرامشی از جنس ساحل دریای شهرت
من آشوبم و سرگردان در تاریکی اتاقی خلوت
تو امیدی،سوسوی نوری در پنجره ی خیالم
من با یاد توست که آرام میشود حالم
تو ای گل بهارم هم صحبت شبهای تنها وتارم
تو ای بانوی مهربانم غزال چشم خمارم
منم صیادی عاشق نگاهت را نگیر از نگاهم
تو بهترین هدیه خدای،فرشته ای،پاکی ،بی ریایی
کعبه ی عشقی چون گوشه ای از نگاه خدایی
منم زائری خسته راضیم به نگاهی
تو ای گل بهارم بانوی مهربانم همدم شبهای تارم
کبوتر قشنگم فقط توی فریدم
من در شهر خودم غریبم
تنها توی امیدم