سرو


سرو

رازیست در این سینه ، سزاوار سکوت است برگیست بر این شاخه ، که دلتنگ سقوط است پاییز ! چه بی رحم زدی بر تن جنگل اما تو بدان ریشه در این خاک قطور است مردیم ، به سر خاک بغلطان تن ما را اما تو بدان مادرشاعر:سامان حسینی نوید

رازیست در این سینه ، سزاوار سکوت است
برگیست بر این شاخه ، که دلتنگ سقوط است
پاییز ! چه بی رحم زدی بر تن جنگل
اما تو بدان ریشه در این خاک قطور است
مردیم ، به سر خاک بغلطان تن ما را
اما تو بدان مادر این خاک جسور است
هر بار وزیدی ، سری از تن بگرفتی
سر گر نرود بر سر این خاک ، قصور است
ما زنده چو سرویم ، زمستان به شما باد
فصلی که ز سرماش، از اندیشه به دور است
لختیم و نداریم به تن خویش لباسی
هر تن تبری خورد ، بگو فصل عبور است
فرزند بهاریم ، بگو مرگ بیاید
باران که ببارد، دل ما غرق سرور است
ما قرمزی فصل خزانیم ، تو سردی
خونی به رگ ماست که همرنگ غرور است
این ریشه که در خاک ندیدیش ، بلند است
همرنگ زمین است ، غزل زاده ی شور است
ما دل به می و مطرب این خانه نبستیم
جانیست در این کوزه که سر منشا نور است
گفتند بمانید و در این بزم برقصید
اما تو بدان رفتن ما عین شعور است
آنکس که در این جمع فریبنده بماند
دردا و دریغا که نمی بیند و کور است
باید بزند باده و سرمست بگردد
آنکس که چو ایوب در این راه صبور است.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود کتاب کار دیکته شب اول ابتدایی - کتاب گاج