کلاغ zwnj;ها


کلاغ zwnj;ها

در دل تاریک شب، دسته ای زاغ سیاه، مثل مشتی جانورهای غزادار عزیزی رفته، در کنار دریا، رو به سوی بی‌کران، زیر باران هوسناک خزان، در سکوت وهم‌آلود هزاران برگ زرد، پاسبانی می‌کردند ازشاعر:محمد علیمیرزایی

در دل تاریک شب،
دسته ای زاغ سیاه،
مثل مشتی جانورهای غزادار
عزیزی رفته،
در کنار دریا،
رو به سوی بی‌کران،
زیر باران هوسناک خزان،
در سکوت وهم‌آلود هزاران برگ زرد،
پاسبانی می‌کردند از حریم
بحر مواج کف‌آلود خزر.
گوش‌ماهی‌های دراز بی‌جان،
خرده‌ریزه‌های به جا مانده،
بوی سبز خزه‌های
خفته از خنگی دوران،
که امواج خروشان خمارآلود خواب نیمه‌شب،
ریزه ریزه،
با دستهای نمک‌آلود هزاران شوره‌زار،
رو به سوی ساحل امن و امان،
می‌زدند پس
آن همه شوریدگی‌های شقاوت را.
وانگهی باران ریزی و سمج،
از پس ابرهای تاریک و سیاه‌آلود صبح،
غریدند به سان رعد برق‌آسای خیره،
و باران اسیدی خراب‌انگیز خود را،
بر سر این خاک خواب‌آلود غفلت،
ریزه ریزه فروانداختند.
و در این حین بود که...
موجهای پر خروش و پرتلاطم،
با سپاهی از کف،
صخره‌های خوش‌خرام دلخوشی را،
خورد می‌کردند از هم.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


جملات و متن تبریک روز جهانی خلبان به همسرم و عشقم + عکس نوشته و استوری