اشراق عشق


اشراق عشق

اشراق عشق آنکه از چشمان بی تابی سرشکی ناب ریخت ناز پلک مست شهلای تو را هم خواب ریخت خوش که در خاطر بماند آنچه می بینم تو را پرتوی از آسمان ها چشمه ای مهتاب ریخت پهنه ی دریا که صد زورق نشانششاعر:علی معصومی

اشراق عشق
آنکه از چشمان بی تابی سرشکی ناب ریخت
ناز پلک مست شهلای تو را هم خواب ریخت

خوش که در خاطر بماند آنچه می بینم تو را
پرتوی از آسمان ها چشمه ای مهتاب ریخت

پهنه ی دریا که صد زورق نشانش کرده بود
موجی از اختر که اقیانوس را سیماب ریخت

کاش می شد کوچه ها لبریز عطرت می شدند
کاش می شد پیش پایت گوهری نایاب ریخت

قصه ی نیلوفرت را کرد و یادی از نسیم
آنچه پای ساقه ها در بستر مرداب ریخت

بر نمی دارم سر از راهت که با اشراق عشق
از چکاد مهر و ماهت هیبت محراب ریخت

مانده از پرچین حسرت نغمه ی حلقوم درد
چون شبآویز ی که در ویرانه ای خوناب ریخت


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


کاردستی چرخه آب کلاس اول