بر من خرده مگیرید!
در من
بانویِ آواز؛
نغمه ها سر می دهد!
بانو پروین؛
شعرها می سراید!
بانو فروغ؛
چراغ می خواهد!
بانو اِلیف؛
ملّتِ عشق را می نویسد!
خواهر بِرنادِت؛
عاشق می شود!
خواهر رابعه؛
زائر می شود!
خواهر عرفان؛*
از مهر می نگارد!
خواهرِ شکسپیر؛
بی نام می ماند!
خواهر ماری هَسکِل؛
جبران خلیل را
حامی می شود!
و
خواهرانِ بسیار
در عزلت
سکوت می کنند!
و مادران بسیار
که کانون عشق اند!
و مادرم،
که فقط گوش می دهد؛
نگاه می کند؛
جان می بخشد؛
و همیشه
مرا می بخشد؛ خدای گون!
شاید
من،
فقط
باید
"فرشته"
باشم!
آن هم
از نوعِ زمینی!
بی خواستن!
بی شدن!
امّا
باشم!
با اینهمه
ترکیبات رنگ به رنگ!
(سرکارخانم عرفان نظرآهاری)
در من
بانویِ آواز؛
نغمه ها سر می دهد!
بانو پروین؛
شعرها می سراید!
بانو فروغ؛
چراغ می خواهد!
بانو اِلیف؛
ملّتِ عشق را می نویسد!
خواهر بِرنادِت؛
عاشق می شود!
خواهر رابعه؛
زائر می شود!
خواهر عرفان؛*
از مهر می نگارد!
خواهرِ شکسپیر؛
بی نام می ماند!
خواهر ماری هَسکِل؛
جبران خلیل را
حامی می شود!
و
خواهرانِ بسیار
در عزلت
سکوت می کنند!
و مادران بسیار
که کانون عشق اند!
و مادرم،
که فقط گوش می دهد؛
نگاه می کند؛
جان می بخشد؛
و همیشه
مرا می بخشد؛ خدای گون!
شاید
من،
فقط
باید
"فرشته"
باشم!
آن هم
از نوعِ زمینی!
بی خواستن!
بی شدن!
امّا
باشم!
با اینهمه
ترکیبات رنگ به رنگ!
(سرکارخانم عرفان نظرآهاری)