کشتی نوح


کشتی  نوح

« کشتی نوح(ع) » جان من تکیه گهی نیست به دنیا ، نه قرار مسأله کشتی نوح(ع) است،نه نوحس سر کار نا خدای دیگری نیست، به غیر از ره نوح(ع) تا زِ طوفان بِـبَرد ، قوم خودش را به شاعر:حسن مصطفایی دهنوی

« کشتی نوح(ع) »
جان من تکیه گهی نیست به دنیا ، نه قرار
مسأله کشتی نوح(ع) است،نه نوحس سر کار
نا خدای دیگری نیست، به غیر از ره نوح(ع)
تا زِ طوفان بِـبَرد ، قوم خودش را به کنار
این جهان بحر عمیقی است ، پُـر از موج بلا
متزلزل1 بُوَد2 و کی بُوَدش سطح قرار
ای بشر ، صحبت نوح(ع) از نظرت دور مباد
تا که از موج بلا ، جان بـرسانی به کنار
ای مسافر تو از این بحر ، چسان3 جان بـبری
اندر این بحر نـباشد ، بشرا جای قرار
هر چه دیدیم و شنیدیم و بـخواندیم زِ ازل
این جهان را زِ ازل بود ، همین طرز مدار
جان من ، عاقبت کار خودت را بنگر
اول کار جهان ، با تو بـیاید به کنار
هر که در اول عمرش به جهالت گذراند
آخر عمر ، جهان سخت گرفتـش به فشار
هر که بـر نیّت پاکان جهان ، طعنه زند
کیفر طعنه ی خود را ، بخورد آخر کار
کذب و تزویر و خیانت،اثرش خونجگری است
با درستـی و امانـت ، سخن راست بیار
تا که روز است ، بشرا همّت مردانه بیار
وَرنه این بحر ، خطر دارد و آمد شب تار
صحبت از نیکی و پاکی بکن و عهد و وفا
حرف ما و منی4 و خودسریِ خود بگذار
در زمستان که زمین یخ بکند ، دانه که نیست
مور دانا بـکُند ، دانه ی خود جمع بهار
حسرت وقت گذشته ، نـدهد سود دیگر
فرصتت باد ، که خوابت نَـبَرد موقع کار
دُم ماهی نگریدست ،خودت کار جهان
گر به دقت نگریدست ، تو باشد سرِ مار
از کجا آمده ای ، جان من اینجا به وجود
بر کجا می روی آخر ، به کدام شهر و دیار
این سرِ گیج تو نگذاشت ، که فکرت برسد
بر چه عهد آمده ای ، نـشکنی آن عهد و قرار
ای یهودا نظری کن ،تو به گُم کرده ی خویش
غضبـت را بـنشان ، یوسفـت از چاه در آر5
کار دنیا ، همه وقتی به همان شعبده6 است
سحر و جادوی جهان‌ را نتوان کرد شمار
ای حسن ، کی شود از بحر فنا رد بشوی
کاروان رفت ،کجا خود بـرسانی به قطار7
٭٭٭
1- لرزنده 2- باشد 3- چگونه- چه جور 4- تکبر- خودپسندی 5- در آوردن 6- چشم بندی 7-گروه- دسته
حسن مصطفایی دهنوی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ حسین رحیمی ریگی برگرد