نگاهی کوتاه به زنان در شاهنامه | بوراندخت و آذرمیدخت و سرنوشت تاج کیانی


نگاهی کوتاه به زنان در شاهنامه | بوراندخت و آذرمیدخت و سرنوشت تاج کیانی

سرنوشت تاج و تخت پادشاهی در دوره ساسانی تا آنجا پیش رفت که تاج پادشاهی به اردشیر شیروی داده شد و، چون خبر پادشاهی او به گوش گراز رسید، بدگویی ساسانیان را نزد پیروز‌خسرو سردار بزرگ کرد و از او خواست شاه جدید را بکشد.

نفیسه زمانی | شهرآرانیوز - سرنوشت تاج و تخت پادشاهی در دوره ساسانی تا آنجا پیش رفت که تاج پادشاهی به اردشیر شیروی داده شد و، چون خبر پادشاهی او به گوش گراز رسید، بدگویی ساسانیان را نزد پیروز‌خسرو سردار بزرگ کرد و از او خواست شاه جدید را بکشد. پیروز ابتدا پشیمان شد، اما در نهایت از ترس خشم گراز نزد اردشیر رفت و در مجلسی که برپا بود شاه ایران را همراهی کرد تا ضیافت تمام شد و همه رفتند. در نهایت پیروزخسرو، اردشیر را خفه کرد. این‌چنین گراز که فرایین نامیده می‌شد بر تخت نشست. گراز که از نژاد شاهان نبود بر مردم ظلم کرد و در نهایت، پس از ۵۰ روز پادشاهی، با تصمیم خردمندان کشته شد. تاج کیانی را بر سر زنان نهادند. اولین بانو بوراندخت بود.

یکی دختری بود بوران به نام
چو زن شاه شد کار‌ها گشت خام

بوراندخت از نژاد بزرگان ساسانی بود و خردمند و با درایت فرمانروایی کرد. وی به عنوان شهبانوی ایران‌زمین فرمود: نمی‌گذارم درویشی در ایران بماند و تهیدستان را توانگر خواهم کرد. بدخواهان ایران زمین را دور خواهم کرد و نگذارم کسی گزندی برساند. بوراندخت ابتدا دستور داد قاتل اردشیر شیروی را بیابند.

خبر شد به نزدیک بوران رسید
ز لشکر بسی نامور برگزید.

چون پیروزخسرو را یافتند نزد او بردند. بوراندخت او را بدطینت خواند و گفت: جزای کارش را خواهد دید. بوراندخت امر کرد کره‌اسبی را که هنوز به آن زین نبسته بودند بیاورند و بعد ﭘﻴﺮوزﺧﺴﺮو را به اسب بستند. اسب را به میدان بردند. چند مرد سوار را نیز فرمان داد تا کمند به اسب اندازند و او را در میدان بتازند. اسب آن‌چنان تاخت که پیروزخسرو بر زمین کشیده و غرق خون شد.

سرانجام جانش به خواری بداد
چرا جویی از کار بیداد داد

بوراندخت با مهر حکمرانی کرد، اما عمرش دراز نبود. چون ۶ ماه از پادشاهی او گذشت بیمار شد و پس از یک هفته بیماری، جان را تسلیم حق کرد و نامش به نیکی ماندگار ماند.

بعد از بوراندخت، دختری دیگر از بزرگان ساسانی را بر تاج نشاندند. وی را نام آزرمیدخت بود.

یکی دخت دیگر بد آزرم نام
ز تاج بزرگان رسیده به کام

آزرمیدخت این‌چنین سخنوری کرد که هرکه طرف‌دار من است، مرا همچون پروردگارش باید بداند و آنکه از فرمان من سربپیچد، او را مجازات خواهم کرد و از هر گروهی که باشد، سرش را به دار آویزان خواهم کرد.

همه کار بر داد و آیین کنیم
کز این پس همه خشت بالین کنیم

آزرمیدخت نیز در حفظ تاج کیانی ناکام ماند، چون او را عمر کفایت نداد و بعد از ۴ ماه دار فانی را وداع گفت. پس از او دوباره مردان بر تخت شاهی نشستند.

از آزرم گیتی بی‌آزرم گشت
به رفتن پی اخترش نرم گشت
شد او نیز و آن تخت بی‌شاه ماند
به کام دل مرد بدخواه ماند
دیگر زنان شاهنامه

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


در مسکو عدم واکنش سران شورای اروپا به حمله تروریستی در کروکوس را شرم آور خواندند