گویـی به خـواب رفته ام ، خـوابی عمـیق و طـولانی..
و در هـزارتوی خـیال خود گـم شده ام، خیالـی پُـر از هیـچ..
به دنبال روزنه ای می گـردم؛
پاهـایم آمـاس کـرده اند
و دمای دسـتانم زیر صـفر است..
اما مقـصد کجـاست؟
و به کجا خواهـم رفت ؟
نمـی دانـم!
و در هـزارتوی خـیال خود گـم شده ام، خیالـی پُـر از هیـچ..
به دنبال روزنه ای می گـردم؛
پاهـایم آمـاس کـرده اند
و دمای دسـتانم زیر صـفر است..
اما مقـصد کجـاست؟
و به کجا خواهـم رفت ؟
نمـی دانـم!