دلبری با دلفریبی, دل, ز من دزدید و رفت
ناکسان را دل سپرد وبی دلی بگزید و رفت
زانکه آن دلداده را از کف نبردم دل , هنوز
آه و غم از دل بر آید درد دل نشنید و رفت
دلنوازی را دوصد تکراردلداران نمودیم ولی
بی دل بی بخردی هم دل به ما نسپرد و رفت
دلزده از رسم دلداری دلداران ز بهر ما چه سود
مرده دل را سوگواری ها به پا گردید و رفت
پس مبند ای مرد بخرد دل بر حریف سنگدل
آری افشان خاک غم بر سینه ها پاشید و رفت
ناکسان را دل سپرد وبی دلی بگزید و رفت
زانکه آن دلداده را از کف نبردم دل , هنوز
آه و غم از دل بر آید درد دل نشنید و رفت
دلنوازی را دوصد تکراردلداران نمودیم ولی
بی دل بی بخردی هم دل به ما نسپرد و رفت
دلزده از رسم دلداری دلداران ز بهر ما چه سود
مرده دل را سوگواری ها به پا گردید و رفت
پس مبند ای مرد بخرد دل بر حریف سنگدل
آری افشان خاک غم بر سینه ها پاشید و رفت