بی کسی

1. با تو گویم بی کسی را من سخن درد عشق کرده ورا مردی کهن 2. بی کسی یعنی شوی از عشق جدا راز خود را بس بگویی با خدا 3. کس نباشد چون خبر از درد تو کس نداند کیست وآن نامرد تو 4. کس نداند درد تو درشاعر:محمدزمکزهی

1. با تو گویم بی کسی را من سخن

درد عشق کرده ورا مردی کهن

2. بی کسی یعنی شوی از عشق جدا

راز خود را بس بگویی با خدا

3. کس نباشد چون خبر از درد تو

کس نداند کیست وآن نامرد تو

4. کس نداند درد تو در خانه ات

چون نبینی بعد آن پروانه ات

5. فاصله تا عشق تو هست یک وجب

ارزش آن کم شده همچون حَلَب

6. گر بجنبد عشق معشوق در دلت

قلب او باشد توراچون منزلت

7. آن بُکن پنهان نگویش با کسی

گر تو خواهی بر مراد دل رسی

8. گر بُود معشوق تورا اندر وجود

آوری شکر خدا اندر سجود

9. گر کنی عشقت هویدا هم به کس

روح رود تا که تو باشی بی نفس

10. اعتراض می آورند از بهر او

می رود دیگر تو را پس آبرو

11. با تو گویم تجربه و راز خود

پس بگیر عبرت نباش در فکر مُد

12. منظورم از مد بُود عشق و شکست

چون شکست هیچ کس تو را زخمت نبست

13. قلب من در سینه ام بس می تپید

لیک نداشتش مشتری اندر خرید

14. روزی کردم راز خود را آشکار

چون که بودم عاشقی بی اختیار

15. بر دلم وارد بکردند خنجری

بر دلم حالا گذاشتند اخگری

16. آتشی داغ وای چه بریانم نمود

عاشقی در سینه ام جایش نبود

17. قلب من دیگر شده پر استرس

بی وجودش من ندارم حال و حس

18. همچو مجنون من چشیدم درد عشق

گرچه من را برده باشند در دمشق

19. جملگی حوراند بکن گلچینشان

تو برو بر کیش هم آیینشان

20. بهر من هستند فقط آنها سراب

با کلک گویند که هست پیک شراب

21. ظلمت آمد سویم و گشت شب سیاه

نور او بر من نشان دادست وراه

22. دشمنی کردند و با آن نازنین

او گرفتند از من و اندر زمین

23. خواسته ام روز و شب از پروردگار

همچو مجنونم بکن،دل بی قرار

24. حالا بی او عشق ، بی معنا شده

گرچه رفته دلبر و رعنا شده

25. ای خدا او را بگردان باز به من

تا که من قالب شوم بر سوء ظن

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!

بی کسی

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته