یارغریبه


 یارغریبه

توای نامت سحر ، شیرینترین یارغریبه جگر گوشه جان بودی یارغریبه تو در بطن دل و جان خانه داشتی تو در روح و روان کاشانه داشتی ولی من راه دل را برتو بستم مجال حل مشکل را بر تو بستم چو اندیشه زه دلشاعر:صادق کیانی (شاه پیا)

توای نامت سحر ، شیرینترین یارغریبه
جگر گوشه جان بودی یارغریبه
تو در بطن دل و جان خانه داشتی
تو در روح و روان کاشانه داشتی
ولی من راه دل را برتو بستم
مجال حل مشکل را بر تو بستم
چو اندیشه زه دل پیشی گرفتُ
عنان اسب دل بر دست گرفتُ
چنان بر روزگار مشکوک دل راند
که دل دیگر برای تو ، جا ماند
مرا بخشش کن ای زیبا نگارا
مرا با تو نیست ، هیچ حالا



حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


متن دیکته شب کلاس دوم ابتدایی برای همه درس ها