!Nowadays nobody's a buddy anymore
!Instead everybody's muddy a lot more
What a lucky guy I am with no friend at all!
Cause an enemy is a better rival after all!
Who knows what's gonna happen next
!To face it, you need guts to be honest
!Nowhere to go 'n' no one to talk to
!No moon to see 'n' no sun to look to
!No mercy, no trust, no forgiveness
!On the men go with no faithfulness
!Alone inside 'n' upset outside I live
Wrong shadows around me like a sleave!
Someday for good I hope to rest in peace!
some autumn day I hope to be released!
M. H. Faryad
Fall, 1399
ترجمه: "درختی بی برگ"
اینروزها هیچکس دیگه یار نیست
در عوض، همه بیش از حد آلوده شده اند!
چقدر خوش شانسم من که هیچ دوستی ندارم
چون بالاخره، دشمن، رقیبِ بهتریست!
چه کسی می داند که آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟
برای روبرو شدن با آن، باید جرآتِ صداقت داشت!
نه جایی برای رفتن و نه کسی برای هم کلام شدن!
نه مهتابی برای دیدن و نه خورشیدی برای منتظر ماندن!
نه رحمی، نه اعتمادی، نه بخششی!
انسان بدونِ ایمان همچنان به پیش می رود!
با باطنی تنها و ظاهری نگران، زندگی می گذرانم!
سایه هایی اشتباه همچون تارِ سرگردان مرا تعقیب می کنند!
امید آن دارم که روزی در آرامش بمیرم
و امیدوارم که در یک روز پائیزی، رها شوم!
م - ح - فریاد
پائیز نود و نه
!Instead everybody's muddy a lot more
What a lucky guy I am with no friend at all!
Cause an enemy is a better rival after all!
Who knows what's gonna happen next
!To face it, you need guts to be honest
!Nowhere to go 'n' no one to talk to
!No moon to see 'n' no sun to look to
!No mercy, no trust, no forgiveness
!On the men go with no faithfulness
!Alone inside 'n' upset outside I live
Wrong shadows around me like a sleave!
Someday for good I hope to rest in peace!
some autumn day I hope to be released!
M. H. Faryad
Fall, 1399
ترجمه: "درختی بی برگ"
اینروزها هیچکس دیگه یار نیست
در عوض، همه بیش از حد آلوده شده اند!
چقدر خوش شانسم من که هیچ دوستی ندارم
چون بالاخره، دشمن، رقیبِ بهتریست!
چه کسی می داند که آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟
برای روبرو شدن با آن، باید جرآتِ صداقت داشت!
نه جایی برای رفتن و نه کسی برای هم کلام شدن!
نه مهتابی برای دیدن و نه خورشیدی برای منتظر ماندن!
نه رحمی، نه اعتمادی، نه بخششی!
انسان بدونِ ایمان همچنان به پیش می رود!
با باطنی تنها و ظاهری نگران، زندگی می گذرانم!
سایه هایی اشتباه همچون تارِ سرگردان مرا تعقیب می کنند!
امید آن دارم که روزی در آرامش بمیرم
و امیدوارم که در یک روز پائیزی، رها شوم!
م - ح - فریاد
پائیز نود و نه