تنت را سپردی به باد
بادی که بوی عطر تنت را
را به آغوش من آورد
تا لب خوانی کنم لبت را
که این بار زندکی را از نو نوشت
بر تک درخت عشق
بر آن رود جاری
تا آن جنگل سبز از بر نوشت
که این بار پیش توام هر روز و هرشب
با دستانی که قلاب شده در گردنت
تا فرش شوم بر گل های قالی
و مسیرم را با قطار عشق
با تک کوپه ای از گل ها
و جامی پر از می
و لبی پر از عسل
بر جامی از عشق تو خواهم نوشت
بادی که بوی عطر تنت را
را به آغوش من آورد
تا لب خوانی کنم لبت را
که این بار زندکی را از نو نوشت
بر تک درخت عشق
بر آن رود جاری
تا آن جنگل سبز از بر نوشت
که این بار پیش توام هر روز و هرشب
با دستانی که قلاب شده در گردنت
تا فرش شوم بر گل های قالی
و مسیرم را با قطار عشق
با تک کوپه ای از گل ها
و جامی پر از می
و لبی پر از عسل
بر جامی از عشق تو خواهم نوشت