تنها


تنها

چنین سرگشته و حیران نمودی مرا تا کویِ خود یکجاکشاندی مرا از کُنجِ دنجِ خلوت خود به جمعِ ناکسان تنها سپردی کنون با قلبی از اندوه و حسرت تو را وا می نهم تا کامِ آخر شود بر خاطرم یک جامِ زهریشاعر:علی رهنما(نوثمر)

چنین سرگشته و حیران نمودی
مرا تا کویِ خود یکجاکشاندی

مرا از کُنجِ دنجِ خلوت خود به جمعِ ناکسان تنها سپردی
کنون با قلبی از اندوه و حسرت تو را وا می نهم تا کامِ آخر
شود بر خاطرم یک جامِ زهری
تو و لیلی و مجنونِ دلت را
که تنهاییِ خود فریاد کردی
به شیرینیِ لبهای چو قندت
من دیوانه را فرهاد کردی
نگر بر قلب زار و خسته ی خویش
تمام این تبسم ها دروغ است
فدای تارِ یک مویِ سرِ تو
دل و جان و سر و روح و روانم

"نوثمر"

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا