عفو و بخشش از دیدگاه روان شناسی
بخشش یک ویژگی سودمند در روابط انسانی است. بخشودن و بخشش یک فضیلت اخلاقی است که در برابر خطای دیگران انجام میشود و قابل آموزش دادن است (Enright, 2011, p.28). هرچند انتقام گرفتن پاسخ طبیعی انسان در برابر خطاهای دیگران است ( 2011, p.24،Myerberg)، اما بخشش شاهراه سلامت روان است (Matsuyuki, 2011, p.271).
همه ما این جمله را شنیده ایم که "لذتی که دربخشش است در انتقام نیست".
آیا این جمله درستی است؟
بخشیدن دیگران آن هم بعد از آن که شما را آزار داده است، چندان کار آسانی نیست. از طرف دیگر نگهداری احساسات منفی هم کار درستی نیست. پس چه باید انجام داد؟
در این زمان باید اشاره کرد که متاسفانه در اکثر مواقع برداشت های اشتباهی از بخشش صورت می گیرد. بخشش به این معنا نیست که فرد مقابل اشتباهی نکرده یا لایق سرزنش نیست. بخشیدن به معنی پذیرش افراد، تحمل افراد، سرپوش نهادن بر تعارضات و انکار هم نیست. چراکه تحمل همه افراد امریست ناممکن. ازسوی دیگر، فرد در فرایند تحمل و پذیرش کماکان رنج و آزار را با خود حمل می کند. سرپوش گذاشتن بر تعارضات نیز به دلیل ترس و ملاحظات اجتماعی بخشایشگری نیست. در انکار هم احساسات منفی ناشی از اتفاق ناگوار در فرد وجود دارد. بنابراین بخشایشگری از این گونه مفاهیم جدا است.
بخشش این معناست که فرد در مقابل اتفاقی که افتاده پذیرا باشد و دنبال حل مساله برای بازگشتن به روند عادی زندگی باشد. به عبارتی دیگر، بخشایشگری یعنی میل فرد رنجیده به گذشتن از آزار، قضاوت منفی و بی تفاوتی نسبت به کسی که غیرمنصفانه او را رنجانده است. به دیگر سخن، تمایل فرد به آزادسازی خود از رنج و آزاری که در گذشته اتفاق افتاده است و ذهن فرد را به خود مشغول داشته است.
برای عفو و بخشش تاکنون تعاریف چندی ارائه شده است .ازجمله این تعاریف، تعریف انرایت و همکاران از اهمیت بسیاری برخوردار است. آنها بخشش را فرایند گذشتن از خطای دیگران میدانند که یا بهعلت انگیزه آرامش درونی یا بهبود روابط با خاطی و یا به منظور انجام رفتاری ارزشی صورت میگیرد و دارای پیامدهای رهایی از احساس منفی نسبت به فرد خطاکار، غلبه بر رنجش حاصل از بدی و پرهیز از عصبانیت، دوری، جدایی و انتقام نسبت به فرد خطاکار میباشد (Enright, 1998).
بخشایشگری فرایندی پیچیده است و دارای ابعاد مختلف شناختی، عاطفی، انگیزشی و رفتاری است. افراد در فرایند بخشایشگری آگاهانه تصمیم می گیرند که برای رسیدن به آرامش و رشد و شکوفایی روانی خود، دیگری یا دیگران را ببخشند.
سوال بعدی که ممکن است پیش آید، این است که ما چرا باید دیگران را ببخشیم؟ در این زمان باید به پیامدهای بخشایشگری پرداخت.
ازجمله پیامدهای بخشایشگری بهبودی سلامت روان، سلامت جسمانی، سلامت معنوی، رشد و شکوفایی، بهبود در روابط بین فردی و درنهایت معنایابی در زندگی است. در واقع آنچه یک واقعه را برای ما غیرقابل تحمل میسازد، معنایی است که برای آن واقعه قایل هستیم. زمانی که با همسر خود به صورت دعواگونه برخورد می کنیم، در قیاس با زمانی که این چالشها را قسمتی گریزناپذیر از تجربه زندگی و وسیلهای برای رشد و پیشرفت خود بدانیم، هیجانات و احساسات متفاوتی را تجربه خواهیم کرد. این خود نشان دهنده معنایی است که ما به وقایع می بخشیم. می بینیم که اگر معنای مثبت به اتفاقات داشته باشیم، فرایند بخشش هم آسان می شود.
فردی که می خواهد طرف مقابلش را ببخشد، اصولا مراحل زیر را طی می کند:
1. مرحله کشف رنجش و عدم پرده پوشی
2. استفاده از روش آرام سازی و تخلیه هیجانی
3. مرحله تصمیم گیری برای بخشیدن
4. اقدام به بخشیدن
5. عمیق شدن در بخشش.
هنگامی که افراد میبخشند، تأیید میکنند که خطایی رخ داده است و سپس با پردازش شناختی، عاطفی یا رفتاری به ارزیابی مجدد از خطا و خطاکار میپردازند؛ یعنی فرد بخشنده با ارزیابی مجدد، فرد خطاکار را به شیوه جدیدی مورد قضاوت قرار میدهد (Thompson, et.al2005, p.316 Thoresen, 2001, p.25; Malcolm Greenberg, 2000, p.179).
در بخشش، انگیزشهای منفی مانند انتقامجویی در برابر فرد خاطی به انگیزش مثبت آشتی و خوشنیتی تغییر مییابد. به عبارت دیگر، بخشش انگیزشهای تجدیدشده مرتبط با انگیزشهای آشتی و خوشنیتی است (Hook, 2007, p.98).
در جمع بندی این بحث می توان بیان کرد که همه ما بعضی مواقع در زندگی از کسی که به ما بسیار نزدیک است، دلخور شده و یا صدمه دیده ایم. بنابراین می دانیم نشانه های آن چگونه است و چقدر سخت می توانیم با چنین مواردی برخورد کنیم. بخشیدن عمل اخلاقی است که در انسان هایی که به خودباوری رسیده اند، اتفاق می افتد. بخشیدن برای رسیدن به آرامش لازم و ضروری است. لزومی ندارد به طرف مقابل بخشش درونی که اتفاق افتاده است، گفته شود و یا حتی آن اتفاق فراموش شود. تنها کافی ست با افرادی که مرتکب عمل آزاردهنده شده اند، حریم خود را حفظ کرد و به جای گرفتن انتقام، در میزان صمیمیت و ارتباط خود با آنان تجدیدنظر نمود.
فهیمه باهنر(دانشجوی دکترای مشاوره)
آیا این جمله درستی است؟
بخشیدن دیگران آن هم بعد از آن که شما را آزار داده است، چندان کار آسانی نیست. از طرف دیگر نگهداری احساسات منفی هم کار درستی نیست. پس چه باید انجام داد؟
در این زمان باید اشاره کرد که متاسفانه در اکثر مواقع برداشت های اشتباهی از بخشش صورت می گیرد. بخشش به این معنا نیست که فرد مقابل اشتباهی نکرده یا لایق سرزنش نیست. بخشیدن به معنی پذیرش افراد، تحمل افراد، سرپوش نهادن بر تعارضات و انکار هم نیست. چراکه تحمل همه افراد امریست ناممکن. ازسوی دیگر، فرد در فرایند تحمل و پذیرش کماکان رنج و آزار را با خود حمل می کند. سرپوش گذاشتن بر تعارضات نیز به دلیل ترس و ملاحظات اجتماعی بخشایشگری نیست. در انکار هم احساسات منفی ناشی از اتفاق ناگوار در فرد وجود دارد. بنابراین بخشایشگری از این گونه مفاهیم جدا است.
بخشش این معناست که فرد در مقابل اتفاقی که افتاده پذیرا باشد و دنبال حل مساله برای بازگشتن به روند عادی زندگی باشد. به عبارتی دیگر، بخشایشگری یعنی میل فرد رنجیده به گذشتن از آزار، قضاوت منفی و بی تفاوتی نسبت به کسی که غیرمنصفانه او را رنجانده است. به دیگر سخن، تمایل فرد به آزادسازی خود از رنج و آزاری که در گذشته اتفاق افتاده است و ذهن فرد را به خود مشغول داشته است.
برای عفو و بخشش تاکنون تعاریف چندی ارائه شده است .ازجمله این تعاریف، تعریف انرایت و همکاران از اهمیت بسیاری برخوردار است. آنها بخشش را فرایند گذشتن از خطای دیگران میدانند که یا بهعلت انگیزه آرامش درونی یا بهبود روابط با خاطی و یا به منظور انجام رفتاری ارزشی صورت میگیرد و دارای پیامدهای رهایی از احساس منفی نسبت به فرد خطاکار، غلبه بر رنجش حاصل از بدی و پرهیز از عصبانیت، دوری، جدایی و انتقام نسبت به فرد خطاکار میباشد (Enright, 1998).
بخشایشگری فرایندی پیچیده است و دارای ابعاد مختلف شناختی، عاطفی، انگیزشی و رفتاری است. افراد در فرایند بخشایشگری آگاهانه تصمیم می گیرند که برای رسیدن به آرامش و رشد و شکوفایی روانی خود، دیگری یا دیگران را ببخشند.
سوال بعدی که ممکن است پیش آید، این است که ما چرا باید دیگران را ببخشیم؟ در این زمان باید به پیامدهای بخشایشگری پرداخت.
ازجمله پیامدهای بخشایشگری بهبودی سلامت روان، سلامت جسمانی، سلامت معنوی، رشد و شکوفایی، بهبود در روابط بین فردی و درنهایت معنایابی در زندگی است. در واقع آنچه یک واقعه را برای ما غیرقابل تحمل میسازد، معنایی است که برای آن واقعه قایل هستیم. زمانی که با همسر خود به صورت دعواگونه برخورد می کنیم، در قیاس با زمانی که این چالشها را قسمتی گریزناپذیر از تجربه زندگی و وسیلهای برای رشد و پیشرفت خود بدانیم، هیجانات و احساسات متفاوتی را تجربه خواهیم کرد. این خود نشان دهنده معنایی است که ما به وقایع می بخشیم. می بینیم که اگر معنای مثبت به اتفاقات داشته باشیم، فرایند بخشش هم آسان می شود.
فردی که می خواهد طرف مقابلش را ببخشد، اصولا مراحل زیر را طی می کند:
1. مرحله کشف رنجش و عدم پرده پوشی
2. استفاده از روش آرام سازی و تخلیه هیجانی
3. مرحله تصمیم گیری برای بخشیدن
4. اقدام به بخشیدن
5. عمیق شدن در بخشش.
هنگامی که افراد میبخشند، تأیید میکنند که خطایی رخ داده است و سپس با پردازش شناختی، عاطفی یا رفتاری به ارزیابی مجدد از خطا و خطاکار میپردازند؛ یعنی فرد بخشنده با ارزیابی مجدد، فرد خطاکار را به شیوه جدیدی مورد قضاوت قرار میدهد (Thompson, et.al2005, p.316 Thoresen, 2001, p.25; Malcolm Greenberg, 2000, p.179).
در بخشش، انگیزشهای منفی مانند انتقامجویی در برابر فرد خاطی به انگیزش مثبت آشتی و خوشنیتی تغییر مییابد. به عبارت دیگر، بخشش انگیزشهای تجدیدشده مرتبط با انگیزشهای آشتی و خوشنیتی است (Hook, 2007, p.98).
در جمع بندی این بحث می توان بیان کرد که همه ما بعضی مواقع در زندگی از کسی که به ما بسیار نزدیک است، دلخور شده و یا صدمه دیده ایم. بنابراین می دانیم نشانه های آن چگونه است و چقدر سخت می توانیم با چنین مواردی برخورد کنیم. بخشیدن عمل اخلاقی است که در انسان هایی که به خودباوری رسیده اند، اتفاق می افتد. بخشیدن برای رسیدن به آرامش لازم و ضروری است. لزومی ندارد به طرف مقابل بخشش درونی که اتفاق افتاده است، گفته شود و یا حتی آن اتفاق فراموش شود. تنها کافی ست با افرادی که مرتکب عمل آزاردهنده شده اند، حریم خود را حفظ کرد و به جای گرفتن انتقام، در میزان صمیمیت و ارتباط خود با آنان تجدیدنظر نمود.