رویایی. شب


رویایی. شب

در کنار دریا روی یک صخره فتاده کنار ساحل بی هیچ صدا می بینم ساقه ها از وزش باد بخود می لرزند موج ها از رفتن وامدن پی هم خسته شده اند ، ومن شاد و سرمست ، کنار ساحل پر شده از صدف های تهیشاعر:بهرام معینی


در کنار دریا
روی یک صخره فتاده کنار ساحل
بی هیچ صدا می بینم
ساقه ها از وزش باد
بخود می لرزند
موج ها از رفتن وامدن
پی هم خسته شده اند ،
ومن شاد و سرمست ،
کنار ساحل پر شده از صدف های تهی
منتظر امدنت با
سر انگشت صدف ها را
به کناری زده ام ،
وپس از امدنت
بوی خوش تنت در گرما
با نسیم آمده از دریا
در آمیخته وزلف آشفته ودرهم شده
از باد ونسیم
جلوه رخ زیبایت را دو چندان کرده ،
ونگاهت به نگاهم می گفت
که چه زود خواهی رفت
کنار تو تنها تر شده ام در باور
ومن از آوای خوش تنهایی
غم واندوه فراوان خواندم !
با وزش یک باره باد ،
پنجره بهم خورد شدید ،
واز خواب که بر خاستم ،
خواب ورویا همه باهم بفرامو شی رفت
بهرام معینی (داریان) فروردین /۹۹

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


پنتاگون: اقدامی که ایران انجام داد یک حمله بی‌سابقه بود