او


او

انار بود و دلم  دانه دانه عاشق او بود همان که ورد زبان بود و چانه عاشق او بود به خواب رفت و ندیدم کلاهِ روی سرم را سری که دردسرم بود ، شانه عاشق او بود خبر نداده سفر کرد و سقف خانهشاعر:امیررضا بهمنی

انار بود و دلم دانه دانه عاشق او بود
همان که ورد زبان بود و چانه عاشق او بود

به خواب رفت و ندیدم کلاهِ روی سرم را
سری که دردسرم بود ، شانه عاشق او بود

خبر نداده سفر کرد و سقف خانه فروریخت
برای اینکه فقط من نه ! خانه عاشق او بود

به دل نشست و به گِل هم ، اسیر و غرقه خون شد
پرنده ای که زمین مغرضانه عاشق او بود

غمی ندارم اگر من به آخرش نرسیدم
انار بود و دلم دانه دانه عاشق او بود

آهای شعر حسودم ! کجاست هوش و حواست ؟
زمانه را که نگفتی ؛ زمانه عاشق او بود


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس های جنجالی و برهنه سارا و نیکا در استخر مختلط