آسمانی ...


آسمانی ...

آسمانی که بر فراز زمین ، اشکهایش به خاک می ریزد ؛ هرچه او را غرور بر جا داشت ؛ تا که قلبش ز غم بپرهیزد ! آسمان است و تکیه اش بر کوه ؛ هیچکس به آن نیاویزد... ! با تمامی که خاطراتش تلخ ؛ دل به بالشاعر:داود حق نظری

آسمانی که بر فراز زمین ،
اشکهایش به خاک می ریزد ؛
هرچه او را غرور بر جا داشت ؛
تا که قلبش ز غم بپرهیزد !
آسمان است و تکیه اش بر کوه ؛
هیچکس به آن نیاویزد ... !

با تمامی که خاطراتش تلخ ؛
دل به بال عقابها داده است !
مقصدی ندارد او اما ،
رعد را شتاب ها داده است !
می شکافد ابرها را سخت ...!
سوژه ها بر کتابها داده است !

آسمانی که بر فراز زمین ؛
چشم گردانده عشق می بیند !
شب میان ستاره ها در خواب ؛
چند منظومه مهر می چیند !
باد ها را روان کند بر خاک ؛
تا که ؟ با گل به گوشه بنشیند... ؟

آسمان است و خوش به طوفانش !
آسمان است و با غرور خود جاوید !
دل از او بر نگیری ... آی ... !
هرگز از او بدی نخواهی دید !
آسمان گر چه گاه طوفنده است ؛
لیک قلب او به گرمی خورشید ...!

( داود حق نظری )

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


سوئیس دارایی‌های روسیه را مسدود کرد