ای کسانی که در اندوه مرا میدیدید
از چه بر زخم من اینگونه نمک پاشیدید
ساقه ی سبز مرا میل به رستن می بود
از چه با کینه مرا ساقه زکف ببریدید
فربه از غم شده بودم در این وانفسا
همچو زالو شده و خون مرا نوشیدید
دست از این لاشه ی بو کرده ی من بردارید
ای که تومار مرا سخت بهم پیچبدید
غرق در قربت خود گشته و خاموش شدم
ازچه فریاد پر از درد مرا نشنیدید
روزی از شهر هوس پرورتان خواهم رفت
ای کسانی که براین زخم نمک پاشیدید
99/11/10
ساعت ۲۰۳۴
از چه بر زخم من اینگونه نمک پاشیدید
ساقه ی سبز مرا میل به رستن می بود
از چه با کینه مرا ساقه زکف ببریدید
فربه از غم شده بودم در این وانفسا
همچو زالو شده و خون مرا نوشیدید
دست از این لاشه ی بو کرده ی من بردارید
ای که تومار مرا سخت بهم پیچبدید
غرق در قربت خود گشته و خاموش شدم
ازچه فریاد پر از درد مرا نشنیدید
روزی از شهر هوس پرورتان خواهم رفت
ای کسانی که براین زخم نمک پاشیدید
99/11/10
ساعت ۲۰۳۴