معجزه‌ای که از یک قابلمه عدس پلو شروع شد!


معجزه‌ای که از یک قابلمه  عدس پلو  شروع شد!

تاریکی و سرمای هوا کار را سخت می‌کرد. چاره‌ای نبود، همه‌شان گرسنه بودند و باید زودتر غذا را توزیع می‌کردیم.

بسته‌های غذا را یکی یکی دستشان می دادیم، یکی شان گوشه ای دراز کشیده بود، آن هم در این سرما. آرام رفتم و ظرف غذا را کنارش گذاشتم، آن دیگری که آن طرف‌تر بود، سرش را بالا آورد و گفت: چندساعتی هست که مُرده!...

...هر هفته کارمان این بود، یک روز در هفته می رفتیم بین کارتون خواب ها و میان اهالی غذا توزیع می کردیم. پاتوق هاشان مشخص است، یکی از وحشتناکترین پاتوق ها "دره فرحزاد" است، جهنمی است برای خودش. بیشتر آدم های اینجا یا معتادند یا مواد فروش. خیلی هاشان برای کار راهی تهران شدند، اما در نهایت سر از اینجا درآورده و حالا معتادِ کارتون خوابی گوشه دره فرحزاد شده اند، اینجا غریبه ها را راه نمی دهند و برای همین باید اعتمادشان را جلب کنی...

آدم های دره فرحزاد هرکدامشان ماجرای جالبی دارند، هرکدامشان روزگاری آدم حسابی بودند برای خودشان، اما دست روزگار آنها را به این حال و روز انداخته. بعضی هاشان حتی مدرک فوق لیسانس دارند، با بعضی ها که هم کلام می شوی کل شاهنامه را برایت از بَر می خوانند. خلاصه دنیایی است برای خودش...

اینها را مهسا اربابی خیر کرمانشاهی که حالا سالهاست در تهران زندگی می کند و یکی از اعضای موسسه "طلوع بی نشان" است به ایسنا می گوید و ادامه می دهد: شروع همه چیز از یک قابلمه "عدس پلو" بود، قابلمه غذا را گرفتیم و بردیم میان کارتون خواب ها توزیع کردیم، همین که غذا دستشان می دادیم هم کلامشان می شدیم و از دردهاشان خبر می گرفتیم، اینطوری خیلی راحت با ما کنار می آمدند و برای همین کار هر هفته مان این شده بود.

آنقدر میانشان می آمدیم و می رفتیم که اطمینانشان جلب می‌شد. جالب بود یکبار یکی از موادفروش های پاتوق که همه "دایی احمد" صدایش می کردند، 10 تا اسکناس 50 هزار تومانی به موسسه داد و گفت این کمک من برای حمایت از کارتون خواب هاست!

..بعد از مدتی رفت و آمد در پاتوق ها، وقتی اعتماد کارتون خواب ها را جلب می کردیم، پیگیر می شدیم که دوست دارند اعتیاد را ترک کنند و به زندگی عادی برگردند، یا نه.

آنهایی که خودشان می خواستند از این نکبت و بدبختی و اعتیاد خلاص شوند را می بردیم کمپ برای ترک اعتیاد، اما خیلی هاشان بعد از ترک وقتی جایی برای زندگی و کاری برای پول درآوردن نداشتن دوباره سر از دره فرحزاد و مابقی پاتوق ها در می آوردند.

برای همین نشستیم و فکر کردیم که توزیع غذا و ترک اعتیادشان کافی نیست، باید جایی برای زندگی برایشان می ساختیم و این شد که "سرای امید" را ساختیم، سرایی که حالا بعد از هشت سال برخی اهالی دره فرحزاد و پاتوق های دیگر بعد از ترک اعتیاد هنوز آنجا ساکنند.

سرای امید انگیزه ای شد که کارمان را با جدیت بیشتری ادامه دهیم، در حالی که تمرکزمان روی کارتون خواب های معتاد بود، متوجه شدیم فرشته های کوچکی کنار این آدم ها زندگی می کنند که بدون کوچکترین تقصیر و گناهی محکوم به تحمل یک زندگی زجرآور هستند. بچه‌های معصومی که پدر و مادرشان در دام اعتیاد اسیر شده و حالا بی پناه مانده‌اند.

خیلی از آدم‌ها به این بچه‌ها کمک نمی‌کنند، شاید مردم حق دارند، می‌ترسند کمک کنند و پولی که می دهند خرج اعتیاد پدر و مادر این بچه ها شود و همه چیز دود بشود و هوا برود. برای همین فکر کردیم باید کاری برای این بچه ها کنیم و شروع کردیم به شناسایی این بچه ها و اولین مرکز حمایت از کودکان آسیب دیده از اعتیاد را راه اندازی کردیم.

بچه هایی که پدر و مادرهاشان گرفتار اعتیاد بودند را تحت حمایت گرفتیم، تحصیلشان را پیگیری می کردیم، دارو و درمانشان را تامین می کردیم، حواسمان به خورد و خوراکشان بود. خرید مدرسه و نوروزشان همیشه به راه بود و ... . از هشت بچه شروع کردیم و حالا 450 بچه را تحت حمایت داریم.

وقتی خرید می برمشان ذوق و شوق کودکانه شان تازه پیدا می شود، هرکدامشان در بازار برای خودشان دنبال چیزی می گردند که مدت ها آرزوی داشتنش را داشتند، موقع خرید برای بچه ها اجباری نیست و می توانند هرچه دوست دارند بخرند و این حالشان را خوب می کند و برای مدتی زندگی پردرد و رنجی که دارند را از یادشان می برد.

بعد از رسیدگی به این فرشته های کوچک به فکر افتادیم جایی برای دختران فراری و بی سرپناه و پسران نوجوان بی پناه و در معرض خطر آماده کنیم و برای همین سرای نور و یک مرکز دیگر را راه اندازی کردیم و کارها همینجوری بیشتر و بیشتر می شد و برکتش هم با خودش می آمد.

بعد از اینکه کارمان را از یک قابلمه "عدس پلو" شروع کردیم، حالا بعد از 10 سال هر هفته سه هزار پرس غذا بین کارتون خواب ها توزیع می کنیم.

حالا سالانه حدود هزار نفر در مراکز مختلفی که راه اندازی کرده ایم پذیرش می شوند و تحت حمایت قرار می گیرند و اگر خدا یاری کند و خیرین همراهی کنند می‌توانیم این کارها را بیشتر از این توسعه دهیم.

من کرمانشاهی هستم و برای همین هر وقت به کرمانشاه می آمدم دوست داشتم کارهایی که در تهران انجام داده ایم را اینجا هم انجام دهم.

برای همین به دنبال کودکان آسیب دیده از اعتیاد گشتیم و حالا در کرمانشاه هم حدود 60 کودک آسیب دیده از اعتیاد را تحت حمایت گرفته ایم و اگر خیرین کرمانشاهی کمک کنند می‌توانیم کودکان بیشتری که تعدادشان در کرمانشاه کم نیست را تحت حمایت بگیریم.

موسسه "طلوع بی نشان" ظرفیت زیادی برای جذب خیرین دارد و برکت این موسسه به آدم هایی است که آن را شکل دادند و خیرانی که همیشه با کمک هایشان کارهای موسسه را پیش می برند، موسس این موسسه با برکت آقای «اکبر رجبی» است، تمام کارهایی که من یاد گرفته ام از جمله اینکه چطور باید آسیب های اطرافم را بشناسم، اینکه چطور باید هوای آدم های آسیب دیده اطرافم را داشته باشم همه را من از ایشان یاد گرفتم و امیدواریم خیرین کمک کرده و برکات موسسه و کارهای آن بیشتر شود.

انتهای پیام

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه کرمانشاه

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تحسین رهبر انقلاب از برنامه تلاوت قاریان نوجوان در شبکه قرآن سیما