پابوس طاووس


پابوس طاووس

هر که چون من بود از احساسمان مایوس بود اشک چشمم در فراقت موج اقیانوس بود می دویدم تا به سویت می رمیدی از برم می خرامیدی و بستان شوکت طاووس بود یک نظر انداختی دیوانه ای خود را شناخت مردشاعر:دکتر کیوان محب خسروی

هر که چون من بود از احساسمان مایوس بود
اشک چشمم در فراقت موج اقیانوس بود

می دویدم تا به سویت می رمیدی از برم
می خرامیدی و بستان شوکت طاووس بود

یک نظر انداختی دیوانه ای خود را شناخت
مرد زندان بان که در چشمان تو محبوس بود

ساک در دست تو و چشمم ضریح التماس
بر لبت لبخند بود و بر لبم افسوس بود

زیر پلک شب تو خوابیدی و من تا صبح بعد
خواب نه ، رویای من دریایی از کابوس بود

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تست هوش تشخیص دو خواهر : کدام پسر 2 خواهر دارد؟