دلم از سیرت یک دوست به تنگ آمده است
جانم از خستگی غصه به جنگ آمده است
دردم از دست دغل بازی یاران دو رنگ
یار کو؟ آنکه به نیرنگ زرنگ آمده است
در پریشانی ی احوال، مرا ساز غم است
دست آفت زده ی دوست به چنگ آمده است
ای رفیقان وفادار کجایید شما
نام پیمانکده ی دوست به ننگ آمده است
شاخه ی سبز رفاقت که لب پنجره بود
گشته پاییز و کنون رنگ به رنگ آمده است
راه رفتن به مسیر سفر دوست چه دور
منکه در قافله ام، پای به سنگ آمده است
نای گفتن به لب و صحبت فریاد دل است
در سکوت غم بیداد درنگ آمده است
کاروان گذر عمر من اینک به شتاب
رفته در پیری و دیریست به زنگ آمده است
خواب تلخیست مرا قصه ی بیداری دل
به شبانگاه دلم ماه و پلنگ آمده است
از مجموعه اشعار
دفتر آتشکده ی دل
سروده شده در
22.11 99
جانم از خستگی غصه به جنگ آمده است
دردم از دست دغل بازی یاران دو رنگ
یار کو؟ آنکه به نیرنگ زرنگ آمده است
در پریشانی ی احوال، مرا ساز غم است
دست آفت زده ی دوست به چنگ آمده است
ای رفیقان وفادار کجایید شما
نام پیمانکده ی دوست به ننگ آمده است
شاخه ی سبز رفاقت که لب پنجره بود
گشته پاییز و کنون رنگ به رنگ آمده است
راه رفتن به مسیر سفر دوست چه دور
منکه در قافله ام، پای به سنگ آمده است
نای گفتن به لب و صحبت فریاد دل است
در سکوت غم بیداد درنگ آمده است
کاروان گذر عمر من اینک به شتاب
رفته در پیری و دیریست به زنگ آمده است
خواب تلخیست مرا قصه ی بیداری دل
به شبانگاه دلم ماه و پلنگ آمده است
از مجموعه اشعار
دفتر آتشکده ی دل
سروده شده در
22.11 99