«آشفتگی سیاسی»
(شبکههای اجتماعی مجازی چگونه به کنش جمعی شکل میدهند؟)
نویسندگان: هلن مارگتس، پیتر جان، اسکات هیل و طاها یاسری
مترجم: محمد رهبری
ناشر: کویر، چاپ اول 1399
336 صفحه، 55000 تومان
****
یکی از اعجوبههای تفکر سیاسی در همۀ دورانها نیکولو ماکیاوللی (1469-1527) است. نوشتههای او نشان میدهد که تا اسفل السافلین سیاست را با دو چشم خود دیده است. او در کجا به سر میبرد که به چنین چیزی دست یافت؟ در کتابخانههای دانشگاهی یا در کاخهای سلطنتی یا پارلمانهای شیک و بزرگ؟ ماکیاوللی در یکی از نامههایش به یکی از دوستانش مینویسد: «... پس از آن به جادۀ عمومی باز میگردم و وارد میخانهای میشوم و با رهگذران گفتوگویی میکنم و خبرهای تازۀ محل سکونتشان را میشنوم و میآموزم که عقاید و تصورات آدمیان چگونه با هم اختلاف دارند... به میخانه بازمیگردم و در آنجا به طور معمل با صاحب میخانه و قصاب و آسیابان و دو آجرپز به بازی نرد مینشینم و بازی به نزاع و هیاهو و حتی اهانتهای بیپایان میانجامد و حتی وقتی هم که موضوع دعوا چندرغازی بیش نیست صدای نعرهها و فریادهایمان تا شهرک سان کاسینو میرسد.» اما امروزه برای باخبر شدن از عقاید و تصورات آدمیان باید به کجا رفت؟
فرض کنید شما یا هر کس دیگری بخواهد فعالیتی را شروع کند؛ برای مثال یک کسبوکار کوچک و جزیی. امروزه بدیهی است که این کسبوکار باید ریشه در فضای مجازی و به طور خاص در شبکههای اجتماعی حضور داشته باشد. امروزه حتی خردهکاسبان هم برای اینکه عقب نمانند به نوعی در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنند؛ کتابفروشیها، آرایشگاهها، فستفودیها، تعمیرکاران، مشاوران املاک، فلافلیها و... . صدالبته این مطلب مختص به فعالیتهای اقتصادی نیست. فعالیتهای فرهنگی، آموزشی، دینی، هنری و بسیاری چیزهای دیگر نیز همین وضعیت را دارند. دلیل این مطلب واضح است. شبکههای اجتماعی برای همۀ این امور بسیار مؤثر عمل میکنند. لذا هیچ انسان عاقلی نمیتواند آن را نادیده بگیرد. خب چون پای عقل به میان آمد، باید حدس بزنیم که در این زمینه هم سیاست چند قرن نوری عقب است.
چراکه ظاهراً سیاست خیلی خیلی جدیتر از این حرفهاست که با شبکههای اجتماعی گره بخورد. شأن و جایگاه سیاست آنقدر بالا و مرتفع است که نباید دامنش با این چیزهای مبتذل و همگانی آلوده شود. باشد؛ اما در جهانی که کاملاً با این چیزها آلوده شده، چه جای شأن و مقام و جایگاه پاک و پاکی است؟! اگر شبکههای اجتماعی بر سیاست نیز اثرگذار باشند، چگونه، چرا و با چه توجیهی میتوان آنها را نادیده گرفت؟ با وجود ارزش و اهمیت این مسئله، موضوع مربوطه چندان جدی بررسی نشده است. ولی نویسندگان این کتاب از معدود محققانی هستند که دست به پژوهشی مفصل و همهجانبه زدهاند در اینباره که «استفاده از شبکههای اجتماعی چگونه بر سیاست اثر میگذارد؟»
در نگاه اول به نظر میرسد که این مسئله در حوزۀ علوم سیاسی جای دارد. درست است، اما علوم سیاسی به تنهایی امکانات کافی را برای بررسی این مسئله بزرگ ندارد. لذا نیاز به دانشهای دیگری هست. از این رو، کتاب با مشارکت چند متخصص مختلف تألیف شده است. به طور کلی علاوه بر علوم سیاسی، از روانشناسی و آمار هم استفاده شده است. لذا این کتاب یک کار مشترک میانرشتهای به شمار میآید. واقعیت این است که امروزه دیگر هیچکس نمیتواند به تنهایی در حوزۀ خود کار کند. چراکه اصلاً نمیتواند سازوکار آن را بفهمد.
در این میان، ممکن است کسی تصور کند که برای فهم یا حتی حل این مسئله باید به سراغ کسانی برویم که فضای مجازی را در اختیار خود دارند. چه بسا دلیل چنین دیدگاهی این باشد که چنان کسانی از همۀ رویدادها و سازوکارهایی که در فضای مجازی اتفاق میافتد خبر دارند و لذا میدانند اوضاع از چه قرار است. اما این تلقی اصلاً درست نیست. بهترین دلیل هم عملکرد و دیدگاه و موضعگیری بزرگان فضای مجازی در حوزۀ سیاست است. آنها هم پیشبینیهای کجوکولهای داشتند. برای مثال انتخابات سال 2016 را در نظر بگیریم؛ نبرد دونالد ترامپ بیحیا در برابر هیلاری کلینتون مؤدب. همۀ بزرگان سیلکون ولی با خیال راحت از کلینتون حمایت کردند. گوگل حتی به کمپین انتخاباتی کلینتون یک میلیون و سیصد هزار دلار کمک مالی کرد. زاکربرگ رسماً نفرت خود را از ترامپ اعلام کرد. اما همگی شکست خوردند و از این شکست هم متعجب بودند. آنچه جای تعجب داشت تعجب آنان بود. ترامپ با همان چیزی پیروز شد که در اختیار آنان بود. بررسیها نشان میدهد که شبکههای اجتماعی نقش بسیار مؤثری در پیروزی ترامپ داشتند. خلاصه اینکه، این مطلب نشان میدهد مسئله تأثیر شبکههای اجتماعی بر سیاست نیاز به فهم و شناخت جدی و تخصصی دارد که کار هر کسی نیست، از جمله مدیران و گردانندگان شبکههای اجتماعی.
نویسندگان این کتاب برای تحقیق خود از کلاندادههای بسیاری استفاده کردهاند. این کلان دادهها محدود به جامعه و کشور خاصی نیست و از سراسر جهان جمعآوری شدهاند و مربوط به کنشهای سیاسی متفاوتی هستند. با وجود این، روانشناسی اجتماعی هم حضور جدی دارد. اما در نهایت نظریات علوم سیاسی است که حرف آخر را میزند. بنابراین این کتاب در نهایت در حوزه علوم سیاسی جای میگرد. کتاب واقعبینانه است و به دور از هر گونه شعار و خوشبینی نوشته شده. این امر خیلی هم بیربط و بیوجه نیست. ایوان ویلیامز یکی از بنیانگذاران توییتر است. او سه چهار سال پیش اعتراف کرد: «من خیال میکردم وقتی همۀ مردم بتوانند آزادانه صحبت کنند و اطلاعات و نظراتشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند، جهان خودبهخود بهتر خواهد شد. اما باید اعتراف کنم که اشتباه میکردم».
مسئله این است که چرا ویلیامز اشتباه میکرد؟ زیرا شبکهها با سروشکل فعلیشان نتیجهای ندارند جز نوعی هرج و مرج. این هرج و مرج هم در نهایت به آنجا ختم نمیشود که افراد شایسته و برگزیده سررشتۀ امور را در دست بگیرند. به عبارت دیگر، نخبگان و شایستگان رو نمیآیند. در عوض، هوچیگران، پوپولیستها، شارلاتانها، عوامفریبان، سوفسطائیان و همانند اینها رهبری تودهها را به دست میگیرند و غوغا بهپا میکنند. نویسندگان هم وضعیت فعلی شبکههای اجتماعی را در حوزۀ سیاست آشفته میبینند و نام آن را «پلورالیسم هرج و مرج» گذاشتهاند. البته آنها نگاهی به آینده هم دارند که آن را بهتفصیل با خواننده در میان میگذارند. هیچ چیزی غیرممکن نیست، اما هر چه هست، باید با وضعیت فعلی و سازوکار آن به خوبی آشنا شد.
*دکترای فلسفه