《و تو پیامبر نازنین من بودی
و من بی جبرائیل و موسی و عیسی
مومن شدم به اعجازِ آغوشِ تو》
و حی علی الشراب لبِ سرخِ تو ای غزل
می خواند مرا
به نمازی که
به قبله گاهش کعبه نیز رَشک میبَرد...
و بر پیشانی تو سجده میکنم
تا شاید
با محو شدنِ چشمانت
قطره ای از رشک های حجر الاسود را کمتر کنم
و در انتهای نماز
از خدا شِکوه میکنم
که 《شَقُ القَمَر》 چرا؟؟
صورت ماهش کافی است
تا همگان مسلمان شوند:))
و من بی جبرائیل و موسی و عیسی
مومن شدم به اعجازِ آغوشِ تو》
و حی علی الشراب لبِ سرخِ تو ای غزل
می خواند مرا
به نمازی که
به قبله گاهش کعبه نیز رَشک میبَرد...
و بر پیشانی تو سجده میکنم
تا شاید
با محو شدنِ چشمانت
قطره ای از رشک های حجر الاسود را کمتر کنم
و در انتهای نماز
از خدا شِکوه میکنم
که 《شَقُ القَمَر》 چرا؟؟
صورت ماهش کافی است
تا همگان مسلمان شوند:))