دیوانه تر از من بخدا نیست ندیدم ،،
در پیله ی تنها من بیچاره تنیدم ،،
کالای محبت همه جا بود فراوان ،،
من خشمم و لبخند جهان را نخریدم ،،
پیراهن ژولیده ای از عمر به تن بود ،،
دوزنده ای ای چرخ ولی من که دریدم ،،
کو سبز ترین عالم دنیا تو ندیدی ؟ ،،
با فصل خزان زردی پاییز چریدم ،،
کو همسفری پای مرا بست رهایی ،،
بی پا شده از جهل که چون مار خزیدم ،،
گاهی نه خبر بود و نه پیغام درستی ،،
من کولی دوران نه به منزل نرسیدم ،،
در مزرعه ی عقل من اندیشه ی کال ست ،،
میشد برسد فصل رسیدن ،نرسیدم ،،
محصول خرد چیست بجز شادی مردم ،؟،
کو نغمه که میخواند چرامن نشنیدم ،،؟
آغوش و کمی لذت دنیا که حرام ست ،،
ای عشق تو بارانی و من رعد پلیدم ،،
حرف همه ی شعر من این ست بخندید ،،
این راز بماند که خودم درد کشیدم ،،
ویروس رد. برف و زمستان ۹۹
احمد البرز
در پیله ی تنها من بیچاره تنیدم ،،
کالای محبت همه جا بود فراوان ،،
من خشمم و لبخند جهان را نخریدم ،،
پیراهن ژولیده ای از عمر به تن بود ،،
دوزنده ای ای چرخ ولی من که دریدم ،،
کو سبز ترین عالم دنیا تو ندیدی ؟ ،،
با فصل خزان زردی پاییز چریدم ،،
کو همسفری پای مرا بست رهایی ،،
بی پا شده از جهل که چون مار خزیدم ،،
گاهی نه خبر بود و نه پیغام درستی ،،
من کولی دوران نه به منزل نرسیدم ،،
در مزرعه ی عقل من اندیشه ی کال ست ،،
میشد برسد فصل رسیدن ،نرسیدم ،،
محصول خرد چیست بجز شادی مردم ،؟،
کو نغمه که میخواند چرامن نشنیدم ،،؟
آغوش و کمی لذت دنیا که حرام ست ،،
ای عشق تو بارانی و من رعد پلیدم ،،
حرف همه ی شعر من این ست بخندید ،،
این راز بماند که خودم درد کشیدم ،،
ویروس رد. برف و زمستان ۹۹
احمد البرز