تو ای زیبای بی تکرار دشت آرزوهایم
میان یاد تو غرقم چه بی اندازه تنهایم
تمام سهم من از تو شده یک دفتر کاهی
ورق هایی که هر خطش شده کابوس شبهایم
خوشی ها پر کشید از من و دنیایم سیاهی شد
قلم یکسر نوشت از ناخوشی ها و ز غم هایم
در این دفتر دگر جایی نمانده ایمن از تکرار
قلمدان هم شده نام تو بر روی قلمهایم
دگر تسکین نمیدارد نوشتن حال شاعر را
شدی قندی میان چایی تلخ سخن هایم
زمین را دوره میگشتم بیابم رد پایت را
ولی افسوس نایی نیست دیگر در قدمهایم
میان یاد تو غرقم چه بی اندازه تنهایم
تمام سهم من از تو شده یک دفتر کاهی
ورق هایی که هر خطش شده کابوس شبهایم
خوشی ها پر کشید از من و دنیایم سیاهی شد
قلم یکسر نوشت از ناخوشی ها و ز غم هایم
در این دفتر دگر جایی نمانده ایمن از تکرار
قلمدان هم شده نام تو بر روی قلمهایم
دگر تسکین نمیدارد نوشتن حال شاعر را
شدی قندی میان چایی تلخ سخن هایم
زمین را دوره میگشتم بیابم رد پایت را
ولی افسوس نایی نیست دیگر در قدمهایم