ماجرای دختر خردسالی که گم شد!


ماجرای دختر خردسالی که گم شد!

پارسینه: ماجرای دیدار دختر کوچک با مادرش در یک حادثه باورنکردنی هنگامی میسر شد که رئیس کلانتری پنجتن هنگام گشت زنی در حوزه استحفاظی، دختر هفت ساله‌ای را دید که در یکی از خیابان‌های...

ماجرای دختر خردسالی که گم شد!

دختر خردسال که در یک حادثه عجیب مادرش را بعد از چند ماه دوری از خانواده به آغوش می‌کشید، دیگر حاضر نبود به همین راحتی از مادرش جدا شود چرا که ...

ماجرای دیدار این دختر کوچک با مادرش در یک حادثه باورنکردنی هنگامی میسر شد که رئیس کلانتری پنجتن هنگام گشت زنی در حوزه استحفاظی، دختر هفت ساله‌ای را دید که در یکی از خیابان‌های پنجتن سرگردان و بی هدف راه می‌رفت. او دخترک را که مدعی بود به دنبال پدرش می‌گردد با مهربانی سوار خودروی پلیس کرد و به کلانتری انتقال داد. دختر هفت ساله دقایقی بعد وقتی در اتاق مددکاری کلانتری آرام گرفت درباره ماجرای گم شدنش به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: پدرم گچ کار است و صبح‌ها تا بعدازظهر سر کار می‌رود، به همین دلیل من و خواهر ۱۱ ساله ام در خانه تنها می‌مانیم چرا که مادرم از چند ماه قبل از خانه قهر کرده و به منزل مادربزرگم رفته است. او با پدرم دعوا کرد و دیگر دوست ندارد نزد ما بازگردد، به همین دلیل خواهرم شیوا کار‌های خانه را انجام می‌دهد و به درس‌های من کمک می‌کند. شیوا مرا دوست دارد و مانند مادرم نمی‌گذارد من اذیت شوم، حتی لباس هایم را می‌شوید و غذا درست می‌کند تا من خوب درس بخوانم، اما در روز اول مدرسه من تنهایی به دبستان رفتم، چون مادرم نبود و شیوا هم می‌گفت مرا به مدرسه شما راه نمی‌دهند. خیلی غصه خوردم که چرا مادرم کنارم نیست.

همه بچه‌های دیگر با مادرشان آمده بودند و خوشحالی می‌کردند، ولی باز هم خواهرم به دنبالم آمد و مرا به خانه رساند. از آن روز به بعد من هم درس هایم را خوب می‌خوانم تا خواهرم ناراحت نشود. با همه این‌ها خیلی دوست داشتم مادرم را پیدا کنم و به او بگویم تا به خانه نزد من و شیوا بازگردد. به همین دلیل صبح زود از خواب بیدار شدم و منتظر ماندم تا پدرم سر کار برود. وقتی او از خانه بیرون رفت من هم لباس هایم را پوشیدم و پشت سر او بیرون آمدم تا به خانه مادربزرگم بروم، ولی در خیابان‌ها گم شدم و پدرم را هم نتوانستم پیدا کنم. ترسیده بودم و گریه می‌کردم که عمو پلیس مرا پیدا کرد و ... شایان ذکر است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ غلامعلی مالداری (رئیس کلانتری پنجتن مشهد) مشاور کلانتری با همکاری دیگر نیرو‌های انتظامی موفق شدند مدرسه دخترک را پیدا کنند و از این طریق به شماره تماس مادر شیوا و شیما دست یابند. این گونه بود که ساعتی بعد مادر شیما به کلانتری آمد و دخترش را به آغوش کشید تا شاید دوباره در کنار فرزندانش بماند.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه اجتماعی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


4 سناریوی حادثه تروریستی مسکو