کوس اوتاد
من ناله شدم که با لبت داد زنم
با جام و دلم بوسه ز فریاد زنم
من گریه شدم که بر رخت جا گیرم
با ساز دلت شکوه ز بیداد زنم
نفرین به دلم که هجر تو می بیند
شاهین قضای یار بر باد زنم
تقدیر غمت به دل چه غوغایی کرد
من مست شدم که می به دلشاد زنم
آن گریه بی صدا که فریاد نشد
((بی نام))بُدم که کوس اوتاد زنم
سید مهدی موسوی نژاد (بی نام)
من ناله شدم که با لبت داد زنم
با جام و دلم بوسه ز فریاد زنم
من گریه شدم که بر رخت جا گیرم
با ساز دلت شکوه ز بیداد زنم
نفرین به دلم که هجر تو می بیند
شاهین قضای یار بر باد زنم
تقدیر غمت به دل چه غوغایی کرد
من مست شدم که می به دلشاد زنم
آن گریه بی صدا که فریاد نشد
((بی نام))بُدم که کوس اوتاد زنم
سید مهدی موسوی نژاد (بی نام)