"براى درک بهتر این شعر لطفا ابتدا شعر درخت پیر را بخوانید"
.
.
پرنده تن به سردى و طوفان زد و به عشق درخت
پرید بر فراز هزاران زمین مرده چه سخت
به جان خرید گرمى خورشید و سوزش سرما
امید آن که به دیدار دوست ، شود خوشبخت
حوالى ته اسفند و ابتداى بهار
رسید برفراز آسمان جنگل تخت
درخت ها همه شاداب و سرخوش و سرسبز
شکوفه بر تن هر شاخه اى نشسته چو رخت
پرنده پر زد و در آسمان به گشت و گذار
براى کشف رفیقش اراده اش سرسخت
ولى هزار حیف که در فکر و یاد و خاطره هاش
رفیق داشت تنى سبز و ریشه اى جان سخت
نیافت دوست،خسته و غمگین نشست به شاخه ى سبز
چشم انتظار او به دل خون نشسته خشکه درخت...!
.
.
پرنده تن به سردى و طوفان زد و به عشق درخت
پرید بر فراز هزاران زمین مرده چه سخت
به جان خرید گرمى خورشید و سوزش سرما
امید آن که به دیدار دوست ، شود خوشبخت
حوالى ته اسفند و ابتداى بهار
رسید برفراز آسمان جنگل تخت
درخت ها همه شاداب و سرخوش و سرسبز
شکوفه بر تن هر شاخه اى نشسته چو رخت
پرنده پر زد و در آسمان به گشت و گذار
براى کشف رفیقش اراده اش سرسخت
ولى هزار حیف که در فکر و یاد و خاطره هاش
رفیق داشت تنى سبز و ریشه اى جان سخت
نیافت دوست،خسته و غمگین نشست به شاخه ى سبز
چشم انتظار او به دل خون نشسته خشکه درخت...!