وقتی که میخوانی
با آن زبانِ گرم و گیرایی
آوازِ شورانگیزِ "بودن" ، می شُکوفد
درباغ های سرد پاییزی
آنَک که بازآیی
با آن نگاهِ سبز و آبی
باران و سرسبزی، «شِکُفتن» می سُراید
بر شاخسارِ زردِ پاییزی
با آن زبانِ گرم و گیرایی
آوازِ شورانگیزِ "بودن" ، می شُکوفد
درباغ های سرد پاییزی
آنَک که بازآیی
با آن نگاهِ سبز و آبی
باران و سرسبزی، «شِکُفتن» می سُراید
بر شاخسارِ زردِ پاییزی