می خواهمت


می خواهمت

می خواهمت میخواهمت عطشناک و بی تاب در این زمانه مه آلود که هیچ تصویر شفافی رخ نمی نمایاند پس بزن قطره های آب را از توده های فشرده مه تا ببینمت به لحظه ای آه چگونه میشود که ترنم باران و زلالشاعر:سرالله گالشی

می خواهمت

میخواهمت عطشناک و بی تاب
در این زمانه مه آلود
که هیچ تصویر شفافی
رخ نمی نمایاند
پس بزن قطره های آب را
از توده های فشرده مه
تا ببینمت به لحظه ای
آه چگونه میشود

که ترنم باران و زلال گیسوانت
سلامی کند مرا
در این زمانه بی سلام و بی لبخند
سمند راهوار ساکت و خموش من
در انتظار رهگذری
تا دستی کشد به ناز
و
کوتاه شود فاصله ها
صدایت میکنم
به پاکی همه قدیسانی که نه برای بهشت
بلکه برای زنده ماندن عشق
همچون فرانسیس و منصور
عشق را فقر را و دیوانگی را
در کوچه های غربت من و ما
فریاد کردند
و سینه های مجروحشان ز سنگسار
مردمانی که در مه گم شده بودند.
شکست و عاشقانه گریست.
عریانی ام را
مردمانی رهگذر
با لباس هایی ژنده پوشانیدند
و زخم هایم را بی هیچ نوازشی
با تکه ای از جان درختان
و
جوانه های بوته زارها سرد و خشک
مستور و رها کردند
می خواهمت عطشناک
در این رهایی تنها
کی ز بام ستارگان خاموش آمده ای
که هنوز ندیدمت!!!
مجابم کن
که هستی و رخ می نمایی
هر چند به سالها بنشینم
بر دریچهِ نگاه و انتظار






۳ مرداد ۹۹
سرالله گالشب

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


قیمت طلا، قیمت دلار، قیمت سکه و قیمت ارز 1403/02/06