ریشه های
نشاط وزندگی
کنار هم بودند ،
پرنده های باغ نشاط
غبار تجربه را از نگاه
می شویند
کنار هستی ومهربانی
نشاط وزندگی را
بگرمی زمزمه می کردم
صدا از خود تهی شد
به بیکرانی در باور
ودر کرانه نور !
ودر سفر میان مرز ادم واهن
به سمت جوهر پنهان هستی
در قطار زندگی روبه افتاب
در پی مرز گمشده می گشیم
در تلاطم زمین !
ره به کجا جوییم
به هنگام رفتن ،
من از کدام مسیر می رسم
به نبض زندگی وابعاد این نشاط
دیری می گذشت ،
ولی هنوز ریشه ها در مجاورت هم
به تماشای
بودن شادی ونشاط
در کنار زندگی
بارامی در خاک خفته اند
تا بهاری دیگر ،
وبه فصل روییدن !
بهرام معینی (داریان ) اسفند ۹۹
نشاط وزندگی
کنار هم بودند ،
پرنده های باغ نشاط
غبار تجربه را از نگاه
می شویند
کنار هستی ومهربانی
نشاط وزندگی را
بگرمی زمزمه می کردم
صدا از خود تهی شد
به بیکرانی در باور
ودر کرانه نور !
ودر سفر میان مرز ادم واهن
به سمت جوهر پنهان هستی
در قطار زندگی روبه افتاب
در پی مرز گمشده می گشیم
در تلاطم زمین !
ره به کجا جوییم
به هنگام رفتن ،
من از کدام مسیر می رسم
به نبض زندگی وابعاد این نشاط
دیری می گذشت ،
ولی هنوز ریشه ها در مجاورت هم
به تماشای
بودن شادی ونشاط
در کنار زندگی
بارامی در خاک خفته اند
تا بهاری دیگر ،
وبه فصل روییدن !
بهرام معینی (داریان ) اسفند ۹۹