گرچه پیران خدا نما،حدیث راه پیری می کنند،،،
از برای کتمان درون، سخن از راه میری می کنند،،،
یقیناً هست در دل آنها،جرعه ای از باد فنا،،،
از برای رسیدن به آن،ظاهر خود را الهی می کنند،،،
مست اند آنها و می خورند مدام،باده و می،،،
شاد اند و گهی خورند و گه نوازند،باده و نی،،،
زاهدی و سالک اللهی آنها،پیش ماست،،،
ورنه در عالم مستی،مدام،عشق مدام اند و می،،،
در گذشته بود در گوش،ما را این سخن،،،
ای جوان خام بشنو حدیث پیران کهن،،،
ایهاالحال می باید گفت بدین پیران پر هوس،،،
ای پیر دغل باز بشنو حدیث جوانان وطن،،،
جوانی که در جوانی آوازه راستی اش به گوش آید همی،،،
نخواهد کرد ترک عبادت چو این بی خردان در پیری دمی،،،
برو ای پیر کهنسال فکر عبادت و آخرتت باش،،،
که بعد از مرگ سنگ قبرت ز آب نخواهد دید نَمی