زمونه


زمونه

نزن دست رد به سینه م که تو پشتی و پناهی نزار دور شم از دل تو که نرم سمتِ سیاهی دل من جدا نمیشه از تو و فکر تو اینبار همه تو سایه ی قلبم پرشده شکِ من انگار سر من قسم میخوردی که دلم با توشاعر:خزر رسولی

نزن دست رد به سینه م
که تو پشتی و پناهی
نزار دور شم از دل تو
که نرم سمتِ سیاهی
دل من جدا نمیشه
از تو و فکر تو اینبار
همه تو سایه ی قلبم
پرشده شکِ من انگار
سر من قسم میخوردی
که دلم با تو میمونه
چی شده چرا عزیزم
چرا بد شده زمونه
تو تمومِ دلخوشیمی
تو همه بهونه ی من
بگذر از همه تباهی
سر بذار رو شونه ی من .

خزر رسولی



حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تصاویر جنجالی ترانه علیدوستی روی تخت بیمارستان پس از انتشار خبر بیماری + عکس