پند خفاش به فرزند (طنزیات )


پند خفاش به فرزند (طنزیات )

ـــــــــــنون القلم= سوگند به قلم ـــــــــــــــــــــــــــ به فرزند خود پند میداد پیرخفاش ازنور نترس اگر که خفاشی باش بی نان وبی روزی می مانید اگر که درآن قیر شبشاعر:صمد محسنی

ـــــــــــنون القلم= سوگند به قلم ـــــــــــــــــــــــــــ
به فرزند خود پند میداد پیرخفاش
ازنور نترس اگر که خفاشی باش
بی نان وبی روزی می مانید اگر
که درآن قیر شب نباشید در معاش .
درآندم اگرنور خورشیدی دیدید
چیزی نشود اگرآرام ببندد چشماش
درتاریکی هم میتوان سیردشت
هم اینکه سفرکرد شهرو کوچه هاش
بایید از حس خود ببری سود ی
که نورخورشید را نمی باشد صداش
هان مبادا گرما را قیاس نور بگیرند
ورنه کی بفهمیم از گرمای دستاش
درمثل ما کوریم ازنور ما دوریم
ما طالب تنهایی هستیم بگو براش
میخواهم بگویم بگونه ای باشید
که هرگز مثل شما نمی باشد تاش
درآن زمان توبشناسی آدم را
آنگاه بزن به جای حیوان جاش
هشیاروهشداربترس ازانسان
کومیخورد هرحیوان با گونه هاش
چنانکه امروزخورده ما را
کرونا ویروس را ناقل داند خفاش
وقتی قرمزوسبزسوسک بود
سیاه مال خفاش ازخشکی لباش
ازپس شکم پارگی این شدست
که ازدل دردت نشوی توناله هاش
دان ترا نموده گوشت عید خویش
که کرنا این نکته را بنمودش فاش
ازین است طعم ندارد هیچ چیز
آبگوشت را با نخود خورند یا ماش
دید بچه هایش را خواب ربوده
هم داشت دیگرتمام میشد حرفهاش
نتیجه قصه مادردیدن خورشید
خفاش را بود مفهوم قصه ها ش
دیگرشب شده بود آغازوپدرهم
برای پرش پرپرمیزد بال وپرهاش
ــــــــپابان ــــــــــــ باقی بقای شماــــــــــــــــــــــــــــ

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


در مسکو عدم واکنش سران شورای اروپا به حمله تروریستی در کروکوس را شرم آور خواندند