تقدیم به خسرو آواز ایران
دیشب « در خیال » در تمنای بت چین پرواز کردم
و « یاد ایام » را در ذهنم ورق می زدم
و در « آسمان عشق » غوطه می خوردم
و از « کنبد مینا » نظاره می کردم؛
به؛« شب، سکوت ، کویر»
«رندان مست» در « شب وصل» وقتی که « چهره به چهره » می شوند
» چاووش » می خوانَد
و هم « نوا » با « جان عشاق »
« راز دل » را « قاصدک» « فریاد» می کشد
ما در زمانهی « بیداد » و در « بهار دلکشِ» « خزان » زده « جام تهی» را سر می کشیم،
و با «دلشدگان» در پی « معمای هستی » می گردیم
و « سخن عشق » را در «ساز خاموش» می یابیم .
« بوی باران» که بر تن خاکی مان می خورد،
« دستان » « پیام نسیم » را از « دیلمان » برایم به ارمغان می آورد و آنگاه با « ساز قصه گو» و در « غوغای عشقبازان» به«آستان جانان"می رسیم.
دیشب « در خیال » در تمنای بت چین پرواز کردم
و « یاد ایام » را در ذهنم ورق می زدم
و در « آسمان عشق » غوطه می خوردم
و از « کنبد مینا » نظاره می کردم؛
به؛« شب، سکوت ، کویر»
«رندان مست» در « شب وصل» وقتی که « چهره به چهره » می شوند
» چاووش » می خوانَد
و هم « نوا » با « جان عشاق »
« راز دل » را « قاصدک» « فریاد» می کشد
ما در زمانهی « بیداد » و در « بهار دلکشِ» « خزان » زده « جام تهی» را سر می کشیم،
و با «دلشدگان» در پی « معمای هستی » می گردیم
و « سخن عشق » را در «ساز خاموش» می یابیم .
« بوی باران» که بر تن خاکی مان می خورد،
« دستان » « پیام نسیم » را از « دیلمان » برایم به ارمغان می آورد و آنگاه با « ساز قصه گو» و در « غوغای عشقبازان» به«آستان جانان"می رسیم.