شعری دوباره از سر تنهایی و نیاز
شعری دوباره پس از سالهای دور و دراز
شعری تنیده بر کالبدی خسته و نحیف
شعری که میشود سرود و شنودش چو رمز و راز
شعری سراسر اگر همرهش شوی تو شبی
با تو چه دلبرانه بگوید هرآنچه راست
آغاز بیت نخستش حدیث عشق
در امتداد عشق فراز و نشیب هاست
یک جرعه میچشاندت، تا تشنه تر شوی
تا چشمه راه کوته و بس کوره راه هاست
یک رایحه که مرا مست خود کند
من شامه ام حریص خانه کفتارهاست
در هستی اش چه نقش و نگاریست دلبرم
چشمان کور خیره به رنگ و لعاب هاست
حسن ختام شعر، دوباره و از سر نو
عاقل به هوش مطرب عجب خوش به سازونواست
شعری دوباره پس از سالهای دور و دراز
شعری تنیده بر کالبدی خسته و نحیف
شعری که میشود سرود و شنودش چو رمز و راز
شعری سراسر اگر همرهش شوی تو شبی
با تو چه دلبرانه بگوید هرآنچه راست
آغاز بیت نخستش حدیث عشق
در امتداد عشق فراز و نشیب هاست
یک جرعه میچشاندت، تا تشنه تر شوی
تا چشمه راه کوته و بس کوره راه هاست
یک رایحه که مرا مست خود کند
من شامه ام حریص خانه کفتارهاست
در هستی اش چه نقش و نگاریست دلبرم
چشمان کور خیره به رنگ و لعاب هاست
حسن ختام شعر، دوباره و از سر نو
عاقل به هوش مطرب عجب خوش به سازونواست