سکوت


سکوت

شب بود ومهتاب وابعاد فضا درتپش تنهایی در بهت وسکوت هیاهوی نسیمی که مدام مشتی ادراک به وجودم می پاشید آیت اینجا این بود ریشه ام درکف این تنهایی شاخه ام خم شده تا فانوس پگاه بی خیال اینشاعر:سمیه بنائیان دستجردی

شب بود ومهتاب
وابعاد فضا
درتپش تنهایی
در بهت وسکوت
هیاهوی نسیمی که مدام
مشتی ادراک به وجودم می پاشید
آیت اینجا این بود
ریشه ام درکف این تنهایی
شاخه ام خم شده تا فانوس پگاه
بی خیال این ثانیه های اشرافی
گران ترین سکوتم را برای تو کنار گذاشتم
یا پذیرا باش
یاازحرم سرای خود مطرودم کن
تا اونگ وار
بی خیال از هر تکراری
بی کسی را دراوج سکوت نوسان کنم
بیا ای محبوب من
تو فروغستان پرنوری
دست خالی دیبا گدای مهتاب توست
من دراوج صفر شدم
کنارم بایست
تمام ارزش های استانه دست توست
آری ...آری بیا راحت بگویم
نمی توانی پیدا کنی
من پشت هیچ پنهانی نهان نشده ام
واضح تر بگویم
تبر به این ریشه نزن
غرور سکوت دراوج بودن را
به هیچ کولی دوره گردی نخواهم فروخت
حال درپس این الفاظ
سبزینه ترین آذین را الحاق می کنم
بیا تو بفهم سکوت من را....

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


شعر لطف حق به صورت داستان + متن شعر