ای یار چه گفتی که من آن کار نکردم؟
در عشقِ تو ، من همتِ بسیار نکردم؟
گفتی چو فقط مال خودم باش عزیزم
بین من و دنیا و تو دیوار نکردم؟
شکوه نکنم زآنکه چرا رفته ای اما
در وقت خداحافظی اصرار نکردم؟
هر بار که میگقتی بیا درگذر از عشق
پرهیز از این مسئله هر بار نکردم؟
هر چند تو باور نکنی حرف دلم را
من هردفعه درپیش تو اقرار نکردم؟
با اسب جنون تاخته ای دشتِ دلم را
با این همه آن اسب تو تیمار نکردم؟
دلداه به شک را نبوَد دل به وفایی
باور ز چه این پندِ گهربار نکردم؟؟؟
عاشق چو شوی پند کجا کارگر افتد
این کار از آن روی به کردار نکردم
هر مرتبه رفتی و دلم گفت ببخشای
از حرف دلم پیروی این بار نکردم
دیگر به درِ خانهِ دل پای تو مگذار
تا بام و دَرَش بر سرت آوار نکردم
آنقدر دلم فکر تو و حالِ دلت بود
یک لحظه دوای دلِ بیمار نکردم
دیوانه زبندت چوگریزد مرو از پی
از بهر همین وعده ی دیدار نکردم
دیوانه دل از بندِ تو بگریخته دیگر
بگذر تو ز دل تا که گرفتار نکردم
شعله چو برافروخت ازآتش حذرکن
گفتم که نگویی بتو اخطار نکردم
پژند.
در عشقِ تو ، من همتِ بسیار نکردم؟
گفتی چو فقط مال خودم باش عزیزم
بین من و دنیا و تو دیوار نکردم؟
شکوه نکنم زآنکه چرا رفته ای اما
در وقت خداحافظی اصرار نکردم؟
هر بار که میگقتی بیا درگذر از عشق
پرهیز از این مسئله هر بار نکردم؟
هر چند تو باور نکنی حرف دلم را
من هردفعه درپیش تو اقرار نکردم؟
با اسب جنون تاخته ای دشتِ دلم را
با این همه آن اسب تو تیمار نکردم؟
دلداه به شک را نبوَد دل به وفایی
باور ز چه این پندِ گهربار نکردم؟؟؟
عاشق چو شوی پند کجا کارگر افتد
این کار از آن روی به کردار نکردم
هر مرتبه رفتی و دلم گفت ببخشای
از حرف دلم پیروی این بار نکردم
دیگر به درِ خانهِ دل پای تو مگذار
تا بام و دَرَش بر سرت آوار نکردم
آنقدر دلم فکر تو و حالِ دلت بود
یک لحظه دوای دلِ بیمار نکردم
دیوانه زبندت چوگریزد مرو از پی
از بهر همین وعده ی دیدار نکردم
دیوانه دل از بندِ تو بگریخته دیگر
بگذر تو ز دل تا که گرفتار نکردم
شعله چو برافروخت ازآتش حذرکن
گفتم که نگویی بتو اخطار نکردم
پژند.