قوی شیدا


قوی شیدا

دانم که آغوشت به سردی رفته گرمایی ندارد عشق قدیمی مرده دیگر در دلت جایی ندارد این سر که روزی شانه هایت جای او بود حیران ز تنهایی و اندوه است ، ماوایی ندارد از من گریزانی؟ برو اما نه با فریاد وشاعر:عباس م اسدی (عما)

دانم که آغوشت به سردی رفته گرمایی ندارد
عشق قدیمی مرده دیگر در دلت جایی ندارد
این سر که روزی شانه هایت جای او بود
حیران ز تنهایی و اندوه است ، ماوایی ندارد
از من گریزانی؟ برو اما نه با فریاد و باغیض
اینکه مرا دیگر نمی خواهی که دعوایی ندارد
رفتی و بگسستی تو پیمان محبت با دلی را که
ان دل به راه عاشقی بهر تو همتایی ندارد
خاموش کردی شعله های آتش این عشق را
دیگربعد تو مرغ عشق اندر سینه آوایی ندارد
ویرانه کردی آشیان گرممان را وای بی انصاف
بنشین و بنگرجان من هم بی تو غوغایی ندارد
این دل که روزی سرخوش از عشق نگاری بود
بی عطر بوی تو دگر جان داده سودایی ندارد
آغوش بگشا ای زمین کین قوی شیدا گشته عاشق
زین پس برای همرهی با مرگ پروایی ندارد
از بغض سرشارم ولی می خواهمش بسیارلسیار
این سینه اتش بس فراوان ، در گلو آهی ندارد
رفتی " عما " را در شب ظلمت رها کردی
می میرد این دل گر نباشی بی تو فردایی ندارد



حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دختر امریکاییِ دو سر که با هر دو سرش حرف میزند !