مرا امشب تحمل کن


مرا امشب تحمل کن

دلم پرواز می خواهد بسان پوپکی حیران گریزان زین سایه های مبهم و لرزان مرا امشب تحمل کن بسان باد که میهمان لحظه ات باشم دلم پرواز میخواهد بسان لحظه ای روشن در این غوغا در این حسرت مرا امشبشاعر:سرالله گالشی

دلم پرواز می خواهد
بسان پوپکی حیران
گریزان زین سایه های مبهم و لرزان
مرا امشب تحمل کن
بسان باد
که میهمان لحظه ات باشم
دلم پرواز میخواهد
بسان لحظه ای روشن
در این غوغا در این حسرت
مرا امشب تحمل کن
بسان لحظه ای
که میخواهد ترا هر دم
مرا امشب تحمل کن
که یک پرواز پایان میدهد من را
مرا امشب تحمل کن
در این سرما
هزاران جان پناه ویران
که تنها جان پناه بودنم باقی
تو را دیدار من باشد
بغل بگشا ترنم وار نجوا کن
مرا امشب
دلم آغوش می خواهد
بسان کوره ای سوزان
بسوزاند مرا هر دم
مرا امشب تحمل کن
که تا باور کنی
نیستم برای بودنت ای یار
که تا باور کنی
بودم برای بودنت ای عشق
که تا باور کنی سوختم
برای دیدنت خورشید
دلم لبخند می خواهد
مرا امشب تحمل کن
بسان شبنمی عاشق
که با دیدار می میرد
دلم آواز می خواهد
مرا امشب تحمل کن
بزن بر چنگ بی چنگی
هزاران زخمه خاموش
چه بی آزار
چه بی خورشید تابیدی
دلم پرواز می خواهد
دلم آغوش می خواهد
بسان کوره ای سوزان
بسوزاند نی و ناییم
که تا از سوختن هر نی
هزاران نای برخیزد
مرا امشب تحمل کن
بسان قطره ای چون موج
که از هر ذره اش باران بی پایان
برخیزد
بشوراند
برانگیزد
مرا امشب تحمل کن
عزیزم جان من روحم
مرا امشب تحمل کن
که تا بنشانمت بر اوج
که تا بگشایمت بر دل
که تا پیمایمت بر عرش
مرا امشب تحمل کن
من از پاییز می آیم
دلم پر رنگ
دلم کم رنگ دلم بی رنگ
دلم سرشار از بودن
دلم سرشار از رفتن
دلم سرشار از زایش
مرا امشب تحمل کن
بسان آتشی سوزان
که در صحرای بی پایان
بر افروزد چراغی
بر ره هر رهرو تنها
مرا امشب تحمل کن
بسان موج
که میشوید همه شن های ساحل را
ز بد رنگی
مرا امشب تحمل کن
بسان هی هی چوپان
که موسی را بر پا میدارد
برای وصل
مرا امشب تحمل کن
بسان خار بر چشمان
که تنها عشق او دیدن
گشودن پلکها باشد
مرا امشب تحمل کن

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


گرگی ناگهان وارد بیمارستان شد/ اما زمانی که پرستاران علت را فهمیدن، نتوانستند جلوی گریه...