در من چه می بینی خدایا
این گونه با من مهربانی
من سال ها دورم ز خانه
اما نمی دانم چرا تو
برمن چو باران، مهر باری
از مهربانی هایت هزاران قصه دارم
گر دم برارم عاصیانت صد هزارند
وقتی تو گفتی: در قفایت من نشستم
من دست هایم را در آغوش تو بستم
وقتی تو را من در کنار خویش دیدم
من چشم های خیس خود را هم ببستم
این گونه با من مهربانی
من سال ها دورم ز خانه
اما نمی دانم چرا تو
برمن چو باران، مهر باری
از مهربانی هایت هزاران قصه دارم
گر دم برارم عاصیانت صد هزارند
وقتی تو گفتی: در قفایت من نشستم
من دست هایم را در آغوش تو بستم
وقتی تو را من در کنار خویش دیدم
من چشم های خیس خود را هم ببستم