اشتیاق من برای بهارانی نو ...


اشتیاق من برای بهارانی نو ...

اشتیاقی نمانده برای روئیدن بهاری دیگر در ذهن باغچه های خیالم در روزگارانی که هر فصل خدایش فقر بیداد میکند و ظلم سرک می کشد در طول و عرض خیابانهایش... اشتیاق من برای روزگاران خوشم درشاعر:حمید عسکری اطاقوری

اشتیاقی نمانده برای روئیدن بهاری دیگر
در ذهن باغچه های خیالم
در روزگارانی که هر فصل خدایش فقر بیداد میکند
و ظلم سرک می کشد در طول و عرض خیابانهایش ...

اشتیاق من برای روزگاران خوشم در بهار؛
باز شود چشمانم هر صبح با لبخند عشق
و عصر دل انگیزش مزین به نان تنور مادربزرگ...

اشتیاق من برای سالی دیگر
سرنوشتیست که مزین به مرگ، خون و آتش نباشد !!
فقر در کوچه پس کوچه هایش عرض اندام نکند
و خدا بر سر نیزه های ریایش ایستادهقد علم نکند...

اشتیاق من به بهار به خدائیست
که در قصه های پدربزرگهایمان مهربان بود و صمیمی
بنده هایش را با سرنوشتی از جبر و حادثه هایش تنها نمی گذاشت !!!
خدایی که سالها دنبالش میگردم و هرچه میگردم
در چهره های مدعیانش کمتر رخ نمایان می کند

اشتیاق من به سالی جدیدی و بهاری نو
اشتیاقیست ساده از نوع یک انسان مبتدی
نه پیچیده شده در لفافه ای از خودخواهی و زیاده خواهی...

اشتیاق من دنیائیست که خداوندگارش با وعده ی
بهشتش مرا روانه ی آن کرد ...

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


شعر لطف حق به صورت داستان + متن شعر