بشارت بود


بشارت بود

جانانه زدم بوسه این عشق بشارت بود این حالتِ رویایی از شرم و نجابت بود بیچاره نمی داند، عاشق شده قلبش وای گر من به تو دل دادم بَه بَه چه سعادت بود آن شب تو پذیرفتی احساسِ مرا ای جان گلبرگِ تنتشاعر:روح الله اسدی

جانانه زدم بوسه این عشق بشارت بود
این حالتِ رویایی از شرم و نجابت بود

بیچاره نمی داند، عاشق شده قلبش وای
گر من به تو دل دادم بَه بَه چه سعادت بود

آن شب تو پذیرفتی احساسِ مرا ای جان
گلبرگِ تنت زیبا در اوجِ طراوت بود

آغوشِ توگرما بود چون محشرِ عُظما بود
لب های تو شیرین جان ،بالا ز لطافت بود

فریاد ز چشمانش آن حالتِ جادویی
بر زخمِ دلم عشقت چون کارِ طبابت بود

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


این 11 مرد شیطان صفت دست به قتل و آزار زنان و مردان می زدند / مخوف ترین باند بی رحم را ...