این جا نشسته ام
خمار نِی ام
درد می کشم
از وقت رفتن تو، این گونه پر غمم.
روزان من به شبان با شباهت است
وقتی تو پا کشیده ای از روزگار من
زان روز، که ابرهای تیره بر سرمان سایه بر زدند
روزی سه رکعت پیوست بارش است
از روز رفتن تو
من این جا
فتاده ام
هرچند خواب نِی ام
درد می کشم
دردی که مرهم آن خواب دیدن است
در خواب من بیا و مرا
وارهان ز درد
خمار نِی ام
درد می کشم
از وقت رفتن تو، این گونه پر غمم.
روزان من به شبان با شباهت است
وقتی تو پا کشیده ای از روزگار من
زان روز، که ابرهای تیره بر سرمان سایه بر زدند
روزی سه رکعت پیوست بارش است
از روز رفتن تو
من این جا
فتاده ام
هرچند خواب نِی ام
درد می کشم
دردی که مرهم آن خواب دیدن است
در خواب من بیا و مرا
وارهان ز درد