خبرگزاری مهر - گروه استانها، آیت الله ربانی شیرازی از فقهای بهنام و مبارزان پیشگام در عرصه نهضت اسلامی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و عضو شورای نگهبان نیز شد. سرانجام این عالم ربانی در ۱۷ اسفند ۱۳۶۰ در اثر حادثه رانندگی، دار فانی را وداع گفت.
آیتالله شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی از پیشگامان مبارزه علیه سلطنت پهلوی، نقش فراوانی در نهضت اسلامی داشت. وی از همان ابتدای مبارزه درسخنرانیهای خود افشاگری علیه رژیم پهلوی را در دستور کار خود قرار داد. به دنبال تبعید امام خمینی، آیتالله ربانی شیرازی در جمع انقلابیون شروع به تبیین اهداف مبارزه کرد.
تلاش برای تثبیت مرجعیت امام در این زمان از دیگر فعالیتهای وی محسوب میشود. مخالفت با برگزاری جشنهای تاجگذاری و جشنهای ۲۵۰۰ ساله و دیگر اقدامات رژیم پهلوی از دیگر نقاط درخشان کارنامه مبارزاتی وی محسوب میشود. وی در طول مبارزات خود بارها توسط مأموران رژیم پهلوی دستگیر و زندانی شد ولی زندان و شکنجه او را از ادامه مبارزه بازنداشت به طوری که او مبارزات خود را تا براندازی سلطنت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ادامه داد.
وی در برهه بحرانی پس از انقلاب در پی حل بحران ضد انقلاب به ارومیه و مناطق کردنشین عزیمت کرد، در این زمینه در کتاب «تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده میخوانیم:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دشمنان انقلاب به دنبال ایجاد اختلاف و آشوب در کشور بودند و بههمین دلیل جنگهای داخلی در مناطق مختلف و به خصوص برخی استانهای مرزی چون کردستان، آذربایجانغربی، فارس… در حال وقوع بود و وضع دو استان کردستان و آذربایجان غربی از سایر مناطق نگرانکنندهتر بود.
پس از پیروزی انقلاب دشمنان به دنبال ایجاد اختلاف در کشور بودند
مسئله آوارگان نقده، اختلافات ایجادشده توسط ضدانقلاب، گروههای مختلف که در کردستان مجتمع شده بودند. حزب دموکرات مسلح، حزب توده، فداییان خلق، شفق سرخ، ساواکیها بعضی از فئودالها و فرصتطلبها همچون عزالدین حسینی و ملاصالح رحیمی و نیروهای خارجی و … با هم مؤتلف شده بودند و طراحی برخورد شدید با دولت اسلامی را داشتند. در آن روز آیتالله ربانی شیرازی پیشنهادی را خدمت امام و دولت بازرگان تقدیم کردند که این پیشنهاد در فردای تاریخ مهم است، که روشنگر میزان درایت و تدبیر شناخت آیتالله ربانی بود.
آیتالله ربانی شیرازی جهت بررسی وضع آذربایجان و کردستان به آن مناطق مسافرت کرد. وی درباره چگونگی مأموریت به آذربایجانغربی و کردستان میگوید: «(از شیراز) به قم آمدم و اهالی ارومیه از امام خواستند که به ارومیه مسافرت کنم و لذا با هیئتی از نمایندگان وزارت کشور و جنگ و ژاندارمری به آذربایجانغربی و قسمتی از کردستان مسافرت نمودم و از ارومیه تا مرز بازرگان در بین استقبالهای بینظیر مسافرت نموده و سخنرانی کردم و از کردستان هم تا سردشت و مریوان مسافرت نمودم و مردم را به انقلاب دعوت نمودم و در مهاباد در مجلس سخنرانی، قاسملو را مفتضح نمودم و مجال صحبت به او ندادم و بعد از رادیو و تلویزیون بهصورت زنده سخنرانی کردم و پخش شد و غارت پادگان را محکوم نمودم.
خلاصه زمینه را کاملاً آماده کردم که همه مناطق بدون خونریزی گرفته شود، ولی متأسفانه دولت موقت اجازه نداد. پس از بازگشت نظرات خود را درباره آنجا نوشتم و عوامل مثبت و منفی منطقه را شرح دادم و کسانی که باید دستگیر شوند نوشتم، ولی متأسفانه دولت موقت اقدامی نکرد.» بعدها رئیس ستاد ارتش گفت: «اگر نظرات تو را انجام داده بودیم وضع کردستان بدین روز نمیکشید.»
آیتالله ربانیشیرازی بعد از مسافرت به آذربایجانغربی و کردستان اقداماتی را برای رفع مسائل و مشکلات این دو استان انجام داد و به برگزاری جلسات و سخنرانی اقدام کرد.
سخنرانی در مسجد ارومیه
آیتالله ربانیشیرازی در حدود ۲۲ روز در مأموریت ارومیه بودند. وی ابتدا از لشگر ارومیه بازدیدی کرد و سرهنگ ظهیرنژاد را متقاعد کرد که لباس نظامی را بپوشد. زیرا وی از پوشیدن لباس خودداری میکرد و شرط وی برای انجام این امر این بود که تلویزیون مهاباد یا تلویزیون تهران به او اجازه دهد که نظرات خود را در مورد قارنا بگوید.
به هر حال سرهنگ ظهیرنژاد به همراه آیتالله ربانیشیرازی بازدیدی از نیروها بهعمل آوردند. آیتالله ربانیشیرازی پس از این بازدید، اولین جلسه را در یکی از مساجد ارومیه تشکیل داد و سخنرانی مفصلی بدینگونه آغاز نمود:
«یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأ ُنْثَی وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ». بعد از آن کردها بهصورت گروههای ۱۰ نفری، ۲۰ نفری و ۴۰ نفری در جلسات آیتالله ربانیشیرازی شرکت میکردند، و برای برقراری وحدت دستهدسته از شهرستانهای مختلف به نزد وی میآمدند و درخواست میکردند که به شهر آنان مسافرت و در آنجا سخنرانی کند و او نیز میپذیرفت که بهعنوان مثال به شهرهای سردشت، بانه، نقده، بوکان و شهرهای دیگر مسافرت کند.