مشهدی علی زغالی


مشهدی  علی زغالی

خاطرم هست در کودکی که بود در محله دکان مشهدی علی کار او بود فروش در ذغال و خرده ذغال مشهدی علی بود مردی با عصا هم بود با تقوی کار او بود با زغال سیاه ولی بود در عمل روشنی بخشی سفید فصل پاییزانشاعر:احمد رضا رهنمون

خاطرم هست در کودکی
که بود در محله دکان مشهدی علی
کار او بود فروش در ذغال و خرده ذغال
مشهدی علی بود مردی با عصا هم بود با تقوی
کار او بود با زغال سیاه
ولی بود در عمل روشنی بخشی سفید
فصل پاییزان در کار بود با بابا
هوا در تدریج رو به سردی ولی بابا بود با او در گرمی
بابا بود در سفارش در خرید زغال و خرده زغال
بابا بود در عمل همیار با دانش
که زمستان است و بچه ها یند در این سرما بر دانش
بچه ها بودند در زیر کرسی ها بزرگان نیز گرداگرد این کرسی ها
کرسیان بودند در زمستان
گرما بخش در محفل انان
بابا بود در دادن پته هایی را باخواندن
او می داد به فقیران این تهیدستان پته ها را هر ماهان
انان رهسپار ان زغالی دکان پی مشهدی علی در دکان
جمع می شدند در دکان با ندایی در گرما
اهای مشهدی علی پته هایمان اینان
مشهدی علی نیز با عصا می داد به انان در عمل گرما
عاقبت زغالها رهسپار کرسی ها
میداد گرما به محفلها
خانه ها بود ان زمان اینگونه بود در گرم کردن نیز اینگونه
پدرم همچنان دلسوز بود با انان
عمه ام نیز با پدر راهی که بزرگ بود در معنای این عمل کاری
عمه ام دلسوز بسان پدر اصل او بود در این وادی کاری
اینچنین این دو همقدم با هم
بودند دلسوز مردمان در این کار هم
پس بیاموزیم از این عزیزان
که ما با دو بالیم در این میان
یکی است بال گرمایی از انرژی و ان دگر بال است در دانش
اینچنین بود در صد سال اخیر
اگر بودیم در عالی همت وافر
اگر بودیم قدردان در عالی استفاده از انرژی در کسب دانش
حال هستیم در این غنی سرزمین با این خیل جوانان
بکوشیم مردمان را درهدایت درارزوها در رسیدن های گرم
بچه ها را در تعلیم درس و علم در تکنیکهای روز در فراگیری های گرم
باشیم همچنان پیروز با این مردمان این عزیزان وطن
همگام با گرماهای درون در حفاظی از سوز سرماهای برون.


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس های جنجالی و برهنه سارا و نیکا در استخر مختلط