باران


باران

باران پیامی از خدا روی زمین است باران کلام عاشقی، بویِ برین است باران که می آید جهان پر می شود از حس غربت آخر که باران چون من از عرش آید و اینجا غریب است باران که می آید دلم پر می شود از حسرتشاعر:علی شیرمحمدی (هیوا)

باران پیامی از خدا روی زمین است
باران کلام عاشقی، بویِ برین است

باران که می آید جهان پر می شود از حس غربت
آخر که باران چون من از عرش آید و اینجا غریب است

باران که می آید دلم پر می شود از حسرت و آه
آخر سرایم نیست اینجا و کِی از اهل زمین است؟

آن جان که از جانان درون سینه دارد یادگاری
آری در این کهنه سرایِ خاکیِ دنیا غریب است

باران که می آید حواسم می شود پرت
دردی ز غربت نیک‌تر، آخر مگر هست؟

زان روز که از کوی برین افتاده ام دور
حیران و سرگردان دلم، بی‌تاب و نالان و غریب است.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


گرگی ناگهان وارد بیمارستان شد/ اما زمانی که پرستاران علت را فهمیدن، نتوانستند جلوی گریه...