دوری


دوری

بیا که تموم زندگی بودی مثل خوابای تو بچگی بودی تب تندی بودی که گذشت ازم اما من دلم میخواد بیای پیشم هر جای کنج اتاقم بوی خاطراتته هنوز حست میکنم میدونم که تو یادته لب ساحل که میرم خیره بهشاعر:خزر رسولی

بیا که تموم زندگی بودی
مثل خوابای تو بچگی بودی
تب تندی بودی که گذشت ازم
اما من دلم میخواد بیای پیشم
هر جای کنج اتاقم بوی خاطراتته
هنوز حست میکنم میدونم که تو یادته
لب ساحل که میرم خیره به موجا که میشم
تو خیالم موج موهاتو فقط دست میکشم
شن ساحل ،زبریِ سرد نگاه تو شده
غربتِ غروبِ پاییز ،تکیه گاه تو شده
تو از این قائله کِی دست میکشی
بگو که دلت میاد، دست منو پس میکشی
من هنوزم به نفسهای تو بنده' نفسم
اگه اینبار بگی نه، منم نفس نمیکشم
شب تاریک رو ببین ماهِ خودش رو داره
منِ شب رو تو بتاب که ماه پیشت کم می آره
تو بگو قفل کدوم کلید شده دوری ما
بگو بازش میکنم هر چی بگی، فقط بیا
روزای تلخ جدایی رو به آخر برسون
تو بیا دوباره، این نازو به آخر بکشون

خزر رسولی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود کتاب کار دیکته شب اول ابتدایی - کتاب گاج