بدرقه ی وجودت
هر جا که هستی دست حق همراه دستانت
اشک دو چشم عاشقم نذر دو چشمانت
هر جا که هستی تکیه گاهت شانه های من
زیبا ترین آوایش اشعار من مرغ غزل خوانت
طعم نگاه خسته ی تو سهم گندم شد
ویرانه ی مخروب دل پیمان یارانت
این جا کسی عاشق ترین احساس نشناسد
دلتنگی هر ثانیه طوفان عصیانت
هر جا که هستی قلب من در انتظار توست
ای خواهش دستان من چون سایه افشانت
در آرزو و حسرت هر لحظه ات پنهان ترین دردم
آرام دل هر جا که هستی من پریشانت
چون حس پرشور غزل در من شکوفایی
تنها ترین دل واژه ات احساس عریانت
در امتداد عاشقم می مانی ای امواج سرگردان
چون ساحلی در معبد حرمان هجرانت
هر جا که هستی دست حق همراه دستانت
اشک دو چشم عاشقم نذر دو چشمانت
هر جا که هستی تکیه گاهت شانه های من
زیبا ترین آوایش اشعار من مرغ غزل خوانت
طعم نگاه خسته ی تو سهم گندم شد
ویرانه ی مخروب دل پیمان یارانت
این جا کسی عاشق ترین احساس نشناسد
دلتنگی هر ثانیه طوفان عصیانت
هر جا که هستی قلب من در انتظار توست
ای خواهش دستان من چون سایه افشانت
در آرزو و حسرت هر لحظه ات پنهان ترین دردم
آرام دل هر جا که هستی من پریشانت
چون حس پرشور غزل در من شکوفایی
تنها ترین دل واژه ات احساس عریانت
در امتداد عاشقم می مانی ای امواج سرگردان
چون ساحلی در معبد حرمان هجرانت